کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۷ مطلب با موضوع «حضرت عیسی علیه السلام» ثبت شده است

۰۴ دی ۹۸ ، ۱۰:۰۰

این دنیای...

«این دنیا دیوانه است، زیرا هر چه بیشتر جمع می کند، طمعش بیشتر می شود. و عجیب این که عاقبت هم هر آنچه را جمع آورده، باقی می گذارد و می رود...»

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۳ دی ۹۸ ، ۱۰:۰۰

آینه

به سویشان هجوم بردم و فریاد زدم: «آن زن زانی را به یاد دارید؟»

و آستین کاهنی را که از برابرم می گریخت، گرفتم. گفتم: «قصدتان چه بود؟ آیا او از آزمون های پیشین تان سربلند بیرون نیامده بود که او را به امتحانی دیگر برخاستید؟»

گفت: «تصور ما بر این بود که اگر او را آزاد کند، مخالف آیین موسی عمل کرده، پس نزد ما گناهکار است، و اگر او را کیفر دهد، مخالف تعلیمات خود عمل کرده، زیرا او به مهربانی بشارت می داد.»

آستینش را رها کردم. گفتم: «و خود به دامی افتاد که برای او نهاده بودید.»

گفت: «گفتیم: استاد ما این زن را در حال زنا دستگیر کرده ایم. موسی دستور سنگباران چنین زنی را داده است. نظر تو چیست؟ او خم شد و با نوک انگشت خویش دایره ای بر زمین رسم کرد که به آیینه ای بدل شد. گفت: این آیینه گناهان شما را می نمایاند. آن کس که از برابر آینه گذشت و آینه از گناهانش کدر نشد، حق دارد اولین سنگ را به سوی این زن پرتاب کند...»

گفتم: «و شما از آینه ای که او بر زمین رسم کرد، گریختید، زیرا می دانستید آن آینه تیرگی دلتان را بر یکدیگر آشکار خواهد کرد.» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۲ دی ۹۸ ، ۱۰:۰۰

نافرمانی

«با دست ناپاک غذا خوردن انسان را پلید نمی کند، بل انسان از آن چیزی که از او دفع می شود، نجس و پلید می گردد.»

کاهنی دیگر سر برآورد. گفت: «یعنی اگر من گوشت خوک یا هر گوشت ناپاک دیگری را بخورم، نجس نمی شوم؟»

نیشخند را بر لبان آنان دیدم. پس به نیش زبان چهره شان را در اخم فرو بردم. گفتم: «نافرمانی به انسان داخل نمی شود، بل از انسان، از قلب انسان بیرون می شود.» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۱ دی ۹۸ ، ۱۰:۰۰

دلتنگی

«استاد، این همه دلتنگی برای چیست، این اندوه و این سراسیمگی؟»

آه از آن نگاه دلتنگ! گفت: «می ترسم خداوند قدوس بر من خشم گیرد، زیرا او به کرامت خویش غیور است.»

از این ادعا قلب کاتب چنان تیر کشید که جز شفای دست استاد آن را آرام نکرد. گفت: «اگر بنی اسرائیل به چیزی دلبسته شود که به سبب آن خداوند را از یاد ببرد، خداوند آن چیز را نابود خواهد کرد.»

یوحنا گفت: «چگونه ممکن است، استاد، حال آن که شما به کذب ادعای دیگران برخاستید؟»

گفت: «ابراهیم، اسماعیل را کمی بیشتر از آنچه شایسته اش بود، دوست می داشت. خداوند به او فرمان داد فرزندش را قربانی کند تا آن دوستی گناه آلود از دلش پاک شود. چه بیمناک است فرمان خدا! موی سر آبشالوم که آن را بیش از هر چیزی دوست می داشت، اسباب مرگش شد. اراده ی خداوند بر فروختن یوسف قرار گرفت، زیرا یعقوب یوسف را بیش از هر چیزی دوست می داشت. و اکنو من کیستم؟ آیا برای ابراهیم و یعقوبِ این قوم، اسماعیل و یوسف نیستم یا به مویِ بلندِ بنی اسرائیل، آبشالوم؟»

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۳۰ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۰

ظهور رسول الله

به مردم فرمود: «بدانید که خدا را نه آغازی است نه پایانی. همه چیز را با کلمه ی خود پدید آورده است. نه دیده می شود نه به فهم بشر در می آید. جسم نیست، مرکب نیست، تغییرناپذیر و نامحدود است. بی نهایت است، بی نیاز است، نه می خورد نه می خوابد نه بر او نقصی وارد می آید. و همه جا هست. اوست که زنده می کند، شفا می بخشد و می میراند.»

و دست هایش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خداوندا، تو می دانی که من به آنچه گفتم، ایمان دارم، این روز شاهد من در روز جزا خواهد بود.»

و به مردم گفت: «و شما گمراهان، توبه کنید و ایمان بیاورید که عیسی بشری است فانی. از مشتی گِل سرشته شده است. آغاز داشته است و انجامی دارد. اگر شفا می بخشد، به خواست خداوند قدوس است، وگرنه او خود قادر به آفریدن مگسی نیز نیست.»

پس از این سخن، کاهن اعظم، پیلاطس و هیرودیس با خشنودی از استاد تشکر کردند، زیرا اعتراف صریح او به بنده بودن، فتنه ای را فرو خواباند که شیطان برپا کرده بود، اما استاد با اندوه گفت: «بدانید از همان جا که نور می جویید، تاریکی روی خواهد آورد. تنها تسلای دل من ظهور رسول الله است که عقاید باطل را درباره ی من آشکار خوهد کرد.»

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۹ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۰

مایۀ حسرت

گفت: «این دنیا بی ارج نیست اگر از آن به نیکویی بهره بریم. هر چه اینجا کشت کنیم، آنجا درو می کنیم.»

گفتم: «من از نفاق و حرص و پلیدیش بیزارم.»

گفت: «من نیز بیزارم. همه بیزاریم. اما همین دنیا با همه ی بدی هایش در آن دنیا مایه ی حسرت است اگر ما خود بد بوده باشیم.» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۸ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۰

به دِل دیدن

گفتیم: «آیا طلب دیدار کسی را کردن بی حرمتی به شأن اوست؟»

گفت: «اگر آن کس بسیار فراتر از دیدار ما باشد، آری، طلب دیدار او بی حرمتی است.»

گفتیم: «پس شنیدن صدایش را چگونه توجیه می کنی؟»

گفت: «اگر او اراده کرده است صدایش شنیده شود، از عهده ی ما خارج است، اما این که ما اراده ی دیدن او را کنیم، حرفی دیگر است.»

گفتیم: «آیا دیدار او ایمان ما را محکم تر نخواهد کرد؟»

به تندی پیش آمد، و ما از هجوم بادی پس رانده شدیم و اگر جامه مان را سخت به دور خود نمی پیچیدیم، از تن مان پر می کشید. فریاد زد: «راستی که اگر دلی بیمار نداشتید، از دیدار معجزات او به ایمانی دست می یافتید که به استحکام آسمان بی ستون باشد.»

گفتیم: «گفتن این حرف برای تو که او را می بینی، آسان است، اما برای ما نه.»

آن چنان بر ما هجوم آورد که توفانی درختان را از ریشه بر می کند. به زمین افتادیم. فریاد کشید: «این ادعای شما دروغی بس بزرگ است، زیرا چشمان من نیز قادر به دیدار او نیست، نه چشمان من که هیچ چشمی. من خدا را به دل خویش می بینیم.» و آرام شد.

گفت: «شما نیز برای آن که او را ببینید، دل بیمارتان را شفا بخشید.»

چنان نرم سخن گفتیم که بعید می دانستیم بشنود: «آیا تو خود در اندیشه ی دیدار او نمی سوزی؟»

به آرامش وزش نسیمی گفت: «چگونه می سوزم وقتی به دل می بینمش؟» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

فاطمه مرتضوی نیا