دست...؟
... دست؟ مگر دست های او چه می شوند؟ تو در یک لحظه، دو نگاه داری؛ نگاه هایی متفاوت. با شوق تمام، ماه تمامت را می بینی که چگونه در آغوش خورشید تابناک تو غرق بوسه و مهربانی می شود، و نیز با اضطرابی بی وصف با هر قطره از اشک علی، محزون و غمگین می شوی و آرام و قرارت گرفته می شود. نگاه می کنی. فقط نگاه می کنی. چه حکایتی است در این لرزش چشمان علی؟ چه رازی است در پس این آه و حسرت؟ چه شده است؟ راز آن همه بوسه و این همه اشک چیست؟ به هر عضوی از فرزندت نگاه می کند، آه پدرانه علی زبانه می کشد و جگر تو را می سوزاند. نگاه کن بانو! چشمان علی سر تا پای فرزند تو را نوازش می کند؛ سر، صورت، چشم و ... دست؛ و دوباره سر، صورت، چشم و ... دست. می نگرد و می گرید و باز، می نگرد و می گرید. چه می بیند علی در این سلوک پدرانه؟ چه می بیند علی در این سلسله زیبایی های ماه؟ برق چشمان علی آمیزه ای از شوق است و اندوه. سرشار از امید است و حسرت. علی، ماه تو را می بوید و می بوسد و چون لب های مبارک او بر بازوان کودک می رسد، می لرزد و چشمه رخسار او می جوشد. علی چشم خویش را می بندد و اشک بر گونه های او جاری می شود.
+ ماه تمام من - مرتضی اهوز