۱۹ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۱۶
من الظلمات الی النور...
از دور که کاخ پادشاهی اش نمایان شد، قلبم پر گرفت و دانیال چشم دوخت به صحن علی و هر دو محو تماشا ماندیم. قیامت چیزی فراتر از این محشر می توانست باشد؟ در کنار هیاهوی زائرانی که هر کدام به زبان خود، ارباب را صدا می زدند، چشمم به دانیال افتاد که حالا شانه هایش تکان می خورد و سر در گریبان داشت. آری! این جا، خود خدا حکومت می کرد. بیچاره پدر! نیست که ببیند دخترش عاشق علی شده... «من الظلمات الی النور»...
+ چایت را من شیرین می کنم - زهرا بلند دوست