کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۸۳ مطلب با موضوع «امام رضا علیه السلام» ثبت شده است

۲۷ خرداد ۹۸ ، ۰۶:۲۰

خواستن

«قدرِ خواسته هایمان، کسی را می خواهیم. به بهانه یِ خودمان، او را می خواهیم. اما کاش، او را برای بزرگی خودش بخواهیم. او را بیابیم و بخواهیم. آن وقت با بودنِ او، ما معنا می دهیم. بی بودنش، بی چراغِ وجودش، ما نیز گُم می شویم.»


+ ولادت - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۹

صاحب

«مردی که از اولاد علی بنویسد، همیشه زنده است! چون قلمش صاحب دارد!»


+ ولادت - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۸

بودن

وقت مصائب، چقدر بودنت خوب است، خدا!


+ ولادت - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۱۱

کامل

«کامل، معصوم است، امام است، خداوند است که همه ی ندانسته ها را می داند. همه ی دانسته های ما حادثه است. آن قدر می دانیم که خوانده ایم و فرصت داشته ایم. هر چه را نخوانده ایم، پس ندانسته ایم.»


+ ولادت - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۳ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۵

متفاوت

بودت با نَبودت، دیروزت با حالت، حالت با فردایَت، متفاوت باشد، سخت است.


+ ولادت - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۳

ماهیِ بزرگ

"نوبت حفر قبر که می رسد مأمون تصمیم دارد قبر پدرش هارون را جلوتر از قبر من قرار دهد که هرگز امکان ندارد. کلنگ ها در زمین اثر نمی کند و حتی به اندازه ناخن حفر نخواهد شد. هنگامی که بر این کار پافشاری کردند و نتوانستند، به آنها بگو که من به تو دستور داده ام فقط یک ضربه کلنگ جلوی قبر هارون بزنی. با یک ضربه تو زمین گشوده می شود و قبری آماده نمایان می شود. هنگامی که قبر دیده شد آب سفیدی می جوشد و قبر پر می شود. سپس ماهیان کوچکی در قبر ظاهر می شوند. آنگاه ماهی بزرگی ظاهر می شود و ماهیان کوچک را می خورد. سپس مأمون از تو می پرسد: اینها چیست؟ از قول من به او بگو: «بنی عباس مانند ماهیان کوچک در مدت حکومت خود از مال دنیا می خورند، اما حضرت مهدی از فرزندان من – که ماهی بزرگ نشانی از اوست – هرگاه ظاهر شود بنی عباس را نابود می کند». پس از این مناظر و گفتگوها صبر کن تا ماهی بزرگ غایب شود و آب ها فرو نشیند. سپس بر قبر من پرده سفیدی کشیده می شود. در آن لحظه مرا با کسی که بدنم را داخل قبر می برد تنها گذارید که او پسرم محمد است. پس از دفن مگذار کسی برای قبرم خاک بیاورد، زیرا قبر از خود خاک می جوشاند و بسته می شود و مسطح می گردد."


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۴۷

امام را جز امام غسل نمی دهد!

"هیچ کاری برای غسل من شروع مکن تا هنگامی که خیمه سفیدی در گوشه خانه برپا شود. آنگاه مرا با لباس هایی که بر تن دارم به خیمه ببر و در آن بگذار و بازگرد. سپس با همراهانت منتظر باشید. هنگام غسل هرگز پرده خیمه را بالا نزنی که اگر مرا ببینی هلاک خواهی شد. در آن لحظه مأمون به تو می گوید: ای هرثمه، مگر شما اعتقاد ندارید که امام را غیر امام غسل نخواهد داد؟ اکنون چه کسی علی بن موسی را غسل می دهد در حالی که پسرش در مدینه است و ما در طوس هستیم؟ تو در جواب بگو: «ما اعتقاد داریم امام را جز امام غسل نمی دهد؛ اما اگر متجاوزی اجازه غسل پدر توسط پسر را نداد امامت امام به خاطر عمل آن متجاوز باطل نمی شود. اگر امام در مدینه می ماند پسرش او را علنی غسل می داد. اکنون نیز امام مخفیانه او را غسل می دهد»."


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۴۸

زیارت

«هر کس مرا در این منزل دور زیارت کند روز قیامت در سه جا به ملاقاتش می آیم تا او را از ترس آنها رهایی بخشم: هنگام دادن نامه اعمال، هنگام عبور از صراط، هنگام محاسبه اعمال در میزان».


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۰۹

واویلا!

هر کسی در دل تاریکی؛ یارش را یاد می کرد. یاری دیگر نمانده بود. فقط باری بود، یاری نبود. تویِ خانه یِ امامِ غریب؛ جز او دلداری نبود. فانوس ها خاموش. زنبوری ها خاموش. بَرق بَرقِ علا، روی گنبد طلا. تویِ تاریکی یِ جفا. نگام کن خدا. یا ضامن آهو. پشت در قزاق ها ایستادن. با تیر و مسلسل و تفنگ. واویلا!


+ پاریس، پاریس - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۳۲

زنانِ مشهد

"زنانِ اهلِ مشهد، همه زنان نوغانند. همه که می گویم مقصودم همه یِ آنهایی است که از جنس ننه آغایِ مرحوم ما و آن دخترک معصوم، پرستار دوست شما و خیلی هایی هستند که شما نمی شناسید شان. زنان نوغان، در شب شهادت آقا علی ابن موسی الرضا کابین و مِهر خود را به شوی هایشان بخشیدند و برای غسل و دفن مولایمان امام غریبان از محله یِ نوغان راه افتادند. مأمون راه را بر همه بسته بود. اما زنان نوغان را نتوانست جلودارشان باشد."


+ پاریس، پاریس - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا