کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

به نامِ خدا

 

 

ادامه در: کلام امیر 2

 

 

+ 4 تیر ماه 99، روز چهارشنبه:

(معرّفی عمروعاص و لزوم آمادگی رزمی)

(3) از این خطبه است: عمروعاص به شرط آنکه معاویه به او بهایی [= حکومت مصر] بپردازد، با او بیعت کرد. پس در این معامله دست فروشنده پیروز مباد، و عهد خریدار رسوا باد. اکنون برای جنگ آماده شوید، و ساز و برگ آن را فراهم آورید، که آتش جنگ زبانه کشیده، و روشنایی آن سر برآورده. شکیبایی را شعار خود سازید، که بهترین ابزار پیروزی است.

 

+ 3 تیر ماه 99، روز سه شنبه:

(تنهایی و مظلومیت امیرمؤمنان)

(2) نگریستم جز خاندانم یاوری برای خود نیافتم، آنگاه دریغم آمد از اینکه آنان را در نبردی نابرابر به کشتن دهم. خار در دیدگان داشتم و چشم پوشیدم، و جام تلخ حوادث را در حالی که استخوان در گلویم بود نوشیدم، و بر فرو بردن خشم شکیبایی کردم، و بر رویدادی که از درخت عقلم تلخ تر بود صبر نمودم.

 

+ 2 تیر ماه 99، روز دوشنبه:

(26 / خطبه ای از اوست / [پس از کشته شدن محمد بن ابی بکر در مصر در سال 38 هجری])

(شناخت فرهنگ جاهلیت)

(1) خداوند محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت تا عالمیان را بیم دهد، و امین بر وحی باشد. شما مردم عرب در آن زمان بدترین دین را داشتید، و در بدترین موقعیت به سر می بردید، در میان سنگ های سخت، و در لابلای مارهای زهر آلود زندگی می کردید، آب تیره می نوشیدید، غذای ناگوار می خوردید، خون یکدیگر را می ریختید، از خویشان خود می بریدید، بتان در میان شما قرار داشت، و گناه شما را فرا گرفته بود.

 

+ 1 تیر ماه 99، روز یکشنبه:

(نفرین بر مردم خیانتکار)

(3) خدایا من اینان را خسته کردم و اینان نیز مرا. آنان از من به ستوه آمدند و من نیز از آنان به تنگ آمدم. پس بهتر از اینان را به من عطا کن، و بدتر از من را بر ایشان بگمار. خدایا دل هایشان را آب کن و بگداز چنان که نمک در آب حل می شود. به خدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از قبیله ی بنی فِراس بن غَنم (قبیله بنی فراس به شجاعت و دلاوری شهره بودند.) داشتم.

اگر آنان را فرا می خواندی مانند ابرهای تند رو تابستانی به سرعت به یاری تو می شتافتند.

آنگاه امام از منبر پایین آمد.

سید رضی: «ارمیه» جمع «ارمیّ» به معنای ابر است و «حمیم» در اینجا به معنای تابستان است. شاعر خصوص ابر تابستانی را بیان کرده به دلیل آنکه سبکبار و گذراست، چون آبی ندارد. برخلاف ابر پر آب که حرکتش کند است، و این بیشتر در ابرهای زمستان مشاهده می شود. شاعر سواران قبیله را به خاطر شتاب در پذیرش دعوت و یاری رساندن، به ابر تابستانی تشبیه کرده، دلیل این مطلب مصرع اول بیت است.

 

+ 31 خرداد ماه 99، روز شنبه:

(2) سپس فرمود: باخبر شدم که بُسر (بُسر از فرماندهان بی رحم و خونریز معاویه بود. او به کاروان حاجیان خانه خدا یورش می بُرد، و شیعیان امیرمؤمنان را هرجا می یافت می کشت. به شهر یمن حمله کرد و کودکان ابن عباس را سر برید و سرانجام دیوانه شد و مرد.) بر یمن تسلّط یافته، به خدا قسم می بینم که این جماعت به زودی بر شما چیره می شوند، زیرا آنان بر باطل خود وحدت کلمه دارند، و شما در حقّ خود دچار تفرقه اید. شما امام خود را در حق نافرمانی می کنید، و آنان از پیشوایشان در باطل اطاعت می کنند. آنان نسبت به رهبر خود امانتدارند و شما خیانت می ورزید. آنان در شهرهایشان امور را سامان می دهند و شما فساد و تباهی ببار می آورید. اگر من کاسه ای چوبی را به دست یکی از شما سپارم می ترسم که بندِ بی ارزش آن را بدزدد.

 

+ 30 خرداد ماه 99، روز جمعه:

(25 / خطبه ای از اوست)

[این خطبه را در سال 40 هجری ایراد کرد] هنگامی که گزارش های پی در پی از تهاجم سپاه معاویه به شهرها می رسید، و فرماندارانِ امام در یمن – عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران – پس از شکست از بُسر بن ارطاة نزد آن حضرت آمده بودند. امیرمؤمنان در حالی که از کندی و رکود یارانش در جهاد، و مخالفتشان با رأی او رنجبیده بود، بر فراز منبر رفت و [آخرین سخنرانی خود را بیان] فرمود.

(علل شکست کوفیان و پیروزی شامیان)

(1) برای من جز شهر کوفه باقی نمانده که آن را بگشایم یا ببندم. ای کوفه! اگر فقط تو برای من باشی، آن هم با این طوفان های فتنه که در تو می وزد، رویت زشت باد!

در اینجا امام گفته شاعر را مثال آورد:

سوگند به جان پدر نیکویت ای عمرو! که من از این ظرفِ [حکومت] جز ته مانده ای اندک بهره ای ندارم.

 

+ 29 خرداد ماه 99، روز پنجشنبه:

(24 / خطبه ای از اوست)

(لزوم آمادگی برای جهاد)

به جان خودم سوگند در پیکار با کسی که با حق به مخالفت برخاسته، و در گمراهی گام برداشته هرگز سازش و سستی نمی کنم. بندگان خدا! با تقوا باشید، و از خدا به خودش پناه آورید، و در راهی که برایتان گسترانده گام نهید، و برای انجام تکالیفی که بر عهده شما نهاده قیام کنید. اگر در این جهان پیروز نگردید در آن جهان پیروزید و علی آن را ضمانت می کند.

 

+ 28 خرداد ماه 99، روز چهارشنبه:

(4) از این خطبه است: مبادا وقتی یکی از شما خویشاوندِ خود را تهیدست یافت او را یاری نرساند، آن هم به چیزی که اگر نبخشد ثروت او را نیفزاید، و اگر ببخشد از ثروت او نکاهد. کسی که دستِ یاری خود را از عشیره اش باز دارد یک دست را از آنان دریغ داشته، ولی در برابر دست های بسیاری از حمایت او برداشته می شود، و کسی که با اطرافیان خود با ملایمت رفتار کند همواره از کسان خود محبت و دوستی ببیند.

سید رضی: (!) و این تعبیر امام که «کسی که دست یاری خود را از عشیره اش باز دارد...» سخنی بسیار نیکوست، زیرا آن که کسانش را از خیر خود محروم کرده یک کمک را از آنان دریغ داشته، ولی اگر به یاری آنان محتاج و به همکاری آنان نیازمند شود آنان یاریش نکرده، به سخنش گوش نمی دهد، و در نتیجه او خود را از امداد افراد فراوان و یاری گروهی بسیار محروم ساخته است.

 

+ 27 خرداد ماه 99، روز سه شنبه:

(لزوم ارتباط با خویشاوندان)

(3) ای مردم! انسان هر اندازه ثروتمند باشد از خویشان خود بی نیاز نیست، که با دست و زبانشان از وی دفاع کنند، زیرا خویشان و کسانِ آدمی بزرگ ترین حامیان اویند، و هیچ کس مانند آنان پریشانی او را برطرف نمی سازد. عشیره هرکس به هنگام مصیبت ها و حوادث ناگوار مهربان ترین مردم به او هستند، و نام نیکی که خداوند از آدمی در میان مردم باقی گذارد، بهتر از مالی است که دیگران از او به ارث برند.

 

+ 26 خرداد ماه 99، روز دوشنبه:

(2) همچنین مرد مسلمانی که از خیانت پاک است یکی از دو نتیجه ی نیکو را از خداوند انتظار می کشد: یا دعوت الهی او را فرا می خواند [و به جهان دیگر می برد]، که آنچه نزد خداوند فراهم است برایش بهتر است، و یا روزی خداوند به او می رسد، که او را دارای اهل و مال ساخته و همراه آن دین و شرافتش نیز محفوظ می ماند. مال و فرزند محصول این جهان [و فانی شدنی] است، و عمل صالح بهره ی آخرت را در پی دارد، و گاه شود که خداوند این دو را برای گروهی فراهم می آورد. پس از آنچه خداوند نسبت به آن شما را نهی کرده بپرهیزید، و از خدا چنان که در خور اوست بترسید نه آن گونه که عذرخواه گناهان شما باشد. برای خدا کار کنید نه برای نشان دادن به دیگران و یا گفتن برای این و آن، زیرا کسی که برای غیر خدا کار می کند خداوند [برای دریافت مزد] او را به همان شخص حواله می دهد. از خداوند مقام شهیدان، و زندگی با سعادتمندان، و همنشینی با انبیا را خواهانیم.

 

+ 25 خرداد ماه 99، روز یکشنبه:

(23 / خطبه ای از اوست)

(تناسب نعمت با استعداد)

(1) پس از ستایش پروردگار، تقدیرهای الهی همچون قطره های باران از آسمان بر زمین می آید و بهره ی هرکس کم یا زیاد به او می رسد. اگر کسی از شما افزایشی در دودمان و مال و منالِ برادر مسلمان خود دید، مبادا این امتیازها مایه ی فتنه و تشویش او شود [و بر او حسد ورزد]، زیرا مسلمان – تا زمانی که مرتکب عمل زشتی نشده که از آشکار شدنش شرمنده گردد و مورد نکوهش مردم فرومایه قرار گیرد – همانند آن قمارباز برنده ای است که در انتظار نخستین بُرد از ابزار قمار خود نشسته، که برای او سود می آورد، و ضرر را از او برطرف می سازد.

 

+ 24 خرداد ماه 99، روز شنبه:

(22 / خطبه ای از اوست / زمانی که گزارش بیعت شکنان جمل به او رسید)

(معرّفی پیمان شکنان (اصحاب جمل)) (در سال 36 هجری پس از بازگشت فرستادگان امام از جانب طلحه و زبیر در محل «ذی قار» این سخنان را بیان کرد.)

آگاه باشید که شیطان حزب خود را برانگیخته، و سپاهش را گرد آورده، تا ستم به جای خود بازگردد، و باطل به محل خویش برود. به خدا سوگند آنان کردار ناشایسته ای از من ندیدند، و میان من و خودشان به انصاف داوری نکردند. از من حقی را مطالبه می کنند که خود رهایش کردند، و خونی را می خواهند که خود ریخته اند. اگر من در این خونریزی شریک آنان بودم خودشان نیز در آن سهیم می باشند، و اگر خودشان به تنهایی بدان اقدام کردند عقوبتش فقط بر آنان است. بزرگترین حجّت ایشان به زبان خودشان است. از پستانی که خشک شده شیر می دوشند، و بدعتی را که مُرده زنده می سازند. وَه چه دعوت کننده ی زیانکاری! چه کسی فرا می خواند؟ و به چه چیز اجابت می شود؟ من به حجت خداوند علیه آنان و علم او به کار ایشان خشنودم. اگر نافرمانی کنند شمشیر را نثارشان می کنم، که برای درمان باطل و یاری حق کافی است. شگفتا! از من می خواهند که به میدان نبرد آیم، و بر ضربه های شمشیر آنان شکیبایی ورزم؟ مادر به عزایشان بنشیند، تا کنون کسی مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشیر نهراسانده، که من به خدای خود یقین دارم، و در دین خود شبهه ای ندارم.

 

+ 23 خرداد ماه 99، روز جمعه:

(21 / خطبه ای از اوست)

(یاد مرگ راه رستگاری)

قیامت پیش روی شماست، و مرگ شما را از پشت سر می راند. سبکبار شوید تا برسید، همانا رفتگان شما را [برای محاسبه نهایی] به انتظار گذاشته اند تا آخرین مرد شما برسد.

سید رضی: این سخن را پس از کلام حق و گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با هر کلام دیگری مقایسه کنند بر آن برتری دارد، و از آن پیشی می گیرد. اینکه فرمود: «سبکبار شوید تا برسید» کلامی است که کوتاه تر و پربارتر از آن شنیده نشده. سخنی است در نهایت ژرفایی و دارای سودمندترین ریشه های حکمت. ما در کتاب خصائص ارزش و شرافت این کلام را شرح داده ایم.

 

+ 22 خرداد ماه 99، روز پنجشنبه:

(20 / سخنی از اوست)

(بیداری از غفلت و توجه به حق)

اگر شما می دیدید چیزهایی را که مردگان شما دیدند بی صبری می کردید و می ترسیدید، و حق را می شنیدید و آن را اطاعت می نمودید، اما آنچه آنان دیدند از چشم شما پوشیده است، ولی به زودی پرده کنار می رود. [مردم!] حقیقت را به شما نمایاندند اگر بنگرید، و به گوشتان رساندند اگر بشنوید، و راه نجات را نشانتان دادند اگر هدایت شوید. به راستی می گویم: عبرت ها برای شما روشن و آشکار است، شما از آنچه ناشایست است [یا: به وسیله آنچه بازدارنده است] نهی شدید، و پس از رسولان آسمانی [= فرشتگان] کسی جز انسان فرمان خدا را نمی رساند.

 

+ 21 خرداد ماه 99، روز چهارشنبه:

(19 / سخنی از اوست)

خطاب به اشعث بن قیس است. وقتی امام بر منبر کوفه [در سال 38 هجری] سخنرانی می کرد مطلبی بیان فرمود که مورد اعتراض اشعث قرار گرفت. او گفت: ای امیرمؤمنان! این سخن به زیان توست نه به نفعت. امام نگاهش را به او دوخت و فرمود:

(سوابق بد اشعث بن قیس)

چه کسی تو را از سود و زیان من آگاه ساخت؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان نثارت باد، ای متکبّر فرزند متکبّر، و منافق کافرزاده! (علت برخورد تند امام این بود که اشعث دائما در دوره حکومت امام به فتنه انگیزی مشغول بود، چندان که ریشه ی همه ی فتنه ها به او باز می گشت. او مردی کافر بود که به اسارت مسلمانان درآمد و از آن پس به ظاهر اسلام آورد و دختر ابابکر ام فروه را به همسری گرفت.) به خدا قسم تو را یک بار کفر به اسارت کشید و یک بار اسلام، و در هر مرتبه نه ثروتت تو را یاری داد و نه تبارت. مردی که شمشیر دشمن را به سوی طایفه خود هدایت کند و مرگ را به سوی آنان براند سزاوار آن است که نزدیکانش به دشمنی با او پردازند، و بیگانگان از وی ایمن نباشند.

سید رضی: مراد امام علیه السلام آن است که اشعث یک بار در کفر به اسارت درآمده و یک بار در اسلام و اینکه فرمود: «مردی که شمشیر دشمن را به سوی طایفه خود هدایت کند.» مقصودش ماجرایی است که اشعث در یمامه با خالد بن ولید داشته. اشعث عشیره خود را فریب داد تا خالد بر آنان حمله آورَد. پس از این ماجرا طایفه اشعث او را «عُرفُ النّار» خواندند که نامی است برای انسان حیله گر.

 

+ 20 خرداد ماه 99، روز سه شنبه:

(2) آیا خدای سبحان دین ناقصی را فرو فرستاده و از ایشان برای تکمیل آن یاری جسته؟ یا اینان در حکم شریکان خدایند و از این رو حق دارند که به رأی خویش حکم کنند، و خداوند باید به حکم آنان رضایت دهد؟ و یا خدای سبحان دین کاملی نازل نموده ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بیان و ارائه آن کوتاهی نموده؟ خدای سبحان می فرماید: «در کتاب چیزی را فروگذار نکردیم.» [انعام/38] و بیان هر چیزی در آن است و گفته است که برخی از قرآن گواه بعضی دیگر است، و اختلافی در آن وجود ندارد، و فرموده: «اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل شده بود در آن اختلاف فراوان می یافتند.» [نساء/82] ظاهر قرآن زیبا، و باطنش ژرف و ناپیداست، شگفتی هایش به پایان نرسد، و اسرار نهفته اش تمام نشود، و تاریکی ها جز با آن برطرف نگردد.

 

+ 19 خرداد ماه 99، روز دوشنبه:

(18 / سخنی از اوست / در نکوهش اختلاف عالمان در فتوا)

(نکوهش پیروی از رأی در احکام)

(1) وقتی در حکمی از احکام قضیه ای برای یکی از قضات مطرح می شود به رأی خود حکم می نماید، سپس همان قضیه برای دیگری مطرح می گردد و او حکم دیگری صادر می کند. (عالمانی که پس از پیامبر از عترت فاصله گرفتند، در بسیاری از احکام به رأی و قیاس توسّل می جستند و احکام دین را بر اساس حدس و گمان های بی پایه تعیین می کردند، و حتی گاه بر پایه رأی خود حکم مسلّم دین را تغییر می دادند.) آنگاه قضات نزد پیشوایی که ایشان را بر مسند قضاوت نشانده می روند، و او آرای همه آنان را درست می شمارد، و این در حالی است که خدای آنان یکی است، و پیامبرشان یکی است، و کتابشان یکی است. آیا خداوند از آنان خواسته که اختلاف کنند و آنها فرمان او را اطاعت کرده اند؟ و یا آنان را از اختلاف نهی فرموده و آنها او را نافرمانی کرده اند؟

 

+ 18 خرداد ماه 99، روز یکشنبه:

(4) به خداوند شکوه می کنم از این گروه که با نادانی زندگی می کنند، و با گمراهی می میرند. در چشم آنان کالایی کم بهاتر از کتاب خدا نیست وقتی به حق خوانده [و تفسیر] می شود، و کالایی پرسودتر و گرانبهاتر از کتاب خدا نیست هنگامی که معنای آن تحریف می گردد. نزد آنان معروف ناخوشایندترین [یا: ناشناخته ترین] چیزها و مُنکر خوشایندترین [یا: شناخته شده ترین] کارهاست.

 

+ 17 خرداد ماه 99، روز شنبه:

(قاضی نااهل)

(3) [قاضی نااهل] به ناحق در میان مردم بر کرسی قضاوت نشست، و بیان اموری را که بر دیگران مشتبه شده به عهده گرفت! اگر مسأله مبهمی را نزد او طرح کنند، آرای سست و بی پایه اش را در کار می آورد، و بر اساس آن حکم قطعی می دهد. او مانند مگسی که گرفتار تارهای عنکبوت شده درگیر شبهات است، و نمی داند که آیا در حکم خود بر صواب بوده یا خطا کار؟ اگر [از قضا] حکمش درست باشد بیم آن دارد که خطا کرده باشد، و اگر بر خطا باشد امید آن دارد که قضاوتش درست باشد. او نادانی است که در امواج جهالت هایش گم شده، سرگردانی است که در تاریکی های جهل و نادانی گام برمی دارد، و هیچ مسأله غامضی را از روی علم به طور قاطع فیصله نمی دهد. روایات را مانند کاهی که باد این سو و آن سویش می اندازد زیر و رو می کند. به خدا سوگند، او نه برای صدور حکم و حلّ منازعات دانش کافی دارد، و نه برای تصدّی پُستی که به او سپرده اند از شایستگی لازم برخوردار است. آنچه را خود نپذیرفته علم به شمار نمی آورد، و راه روشنی جز آنچه خود به آن رسیده برای دیگران به رسمیت نمی شناسد. اگر امری بر او مبهم بماند آن را کتمان می کند، چون از نادانی خودش آگاه است. خون های به ناحق ریخته و میراث های غارت شده از داوری های ظالمانه ی او در فریاد و ناله اند.

 

+ 16 خرداد ماه 99، روز جمعه:

(2) و دیگری کسی است که انبوهی از نادانی را در خود فراهم ساخته، و در میان مردم نادان برای فریب دادنشان به هر سوی می شتابد. در تاریکی های فتنه می تازد، و آنچه را در صلح نامه آمده نمی بیند. انسان نماها او را دانشمند می خوانند در حالی که چنین نیست. از آغاز به انباشتن چیزهایی پرداخته که اندکش بهتر از بسیار است، تا آنگاه که از آب متعفن سیراب شد، و [معلومات] بیهوده را روی هم انباشت.

 

+ 15 خرداد ماه 99، روز پنجشنبه:

(17 / سخنی از اوست / در وصف کسی که در میان مردم منصب قضا را بر عهده گرفته ولی شایسته آن نباشد)

(معرّفی بدترین انسان ها)

(1) خداوند دو کس را بیش از همه دشمن می دارد: کسی که خداوند او را به حال خویش واگذاشته، و او از راه راست منحرف شده، و دلش شیفته سخنانی است که بدعت آور است، و به گمراهی فرا می خواند. چنین انسانی فتنه ای برای فتنه جویان است. او راه روشن پیشینیان را نیافته، و آنان را که در زمان حیات یا پس از مرگش از وی دنباله روی می کنند گمراه می سازد. او هم بار گناهان دیگران را بر دوش می کشد، و هم در گرو خطاهای خویش است.

 

+ 14 خرداد ماه 99، روز چهارشنبه:

(اصناف مردم، و لزوم تقوا)

(3) از این خطبه است: کسی که بهشت و دوزخ را در پیش دارد آسوده نباشد. [مردم بر سه دسته اند] کسی که با شتاب در تلاش است رهایی یابد، و کسی که جوینده است اما به کندی حرکت می کند امید به نجاتش هست، و کسی که کوتاهی کرده و مقصّر است در آتش سرنگون است. راست و چپ گمراهی است، و راه وسط صراط حق است. کتاب ماندگار خداوند و آثار رسالت بر این راه قرار دارد. گذرگاه سنّت پیامبر از این راه است، و کار همگان به این جایگاه باز می گردد. کسی که دعوی ناحق کرد هلاک گشت، و کسی که دروغ بست زیان دید. کسی که در برابر حق ایستاد هلاک شد، و در نادانی آدمی همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد. بنیادی که بر پایه تقوا روییده از بین نرود، و کشتزاری که آب تقوا به آن رسیده تشنه نگردد. پس [برای مصونیّت از آتش فتنه] در خانه های خود بمانید، و روابط میان خود را سامان بخشید، که توبه در دسترس شماست. جز پروردگار خود کسی را نستایید، و جز خودتان را ملامت نکنید.

سیّد رضی: نکات عالی و بلاغتی که در این سخن کوتاه وجود دارد، بالاتر از هر گونه تحسین و توصیف است. لذتی که از شگفتی در این سخن به آدمی دست می دهد بیش از فهم حقایقی است که در آن وجود دارد. افزون بر این، فصاحت زایدی در این جملات وجود دارد که زبان را توانایی بیان آن نیست، و کسی از ژرفایش آگاهی ندارد. تنها کسی این سخن مرا درک می کند که عمری به فنّ فصاحت پرداخته، و به ریشه های آن راه یافته باشد، «و جز دانایان کسی قدرت تعقّل این سخنان را ندارد.»

 

+ 13 خرداد ماه 99، روز سه شنبه:

(گناه و تقوا)

(2) بدانید اشتباهات مانند اسبان چموشند که افسار گسیخته سوار خود را هر جا که بخواهند ببرند، تا آنکه به آتش دوزخ افکنند. و بدانید که تقوا مرکبی راهوار است که سوارش مهار آن را به دست گرفته، و سرانجام او را وارد بهشت می کند. حقی و باطلی هست، و هر کدام طرفدارانی دارد. اگر باطل فراوان باشد از گذشته چنین بوده [و امر تازه ای نیست]، و اگر حق اندک باشد [نقصی برای حق نیست. و با این حال فزونی و رواجش] امید می رود. و کمتر اتفاق می افتد چیزی که از دست رفته و روی گردانیده دوباره بازگردد.

 

+ 12 خرداد ماه 99، روز دوشنبه: 

(16 / سخنی از اوست / [در سال 35 هجری] هنگامی که در مدینه با او بیعت کردند)

(اعلام سیاست های حکومت)

(1) آنچه را می گویم بر عهده می گیرم، و نسبت به آن پای بندم. کسی که حوادث عبرت آموز عقوبت هایی را که در پیش دارد برایش روشن سازد تقوا نمی گذارد که در شبهه ها فرو افتد. بدانید که آزمایش شما به همان شکل که هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورت گرفت امروز نیز تکرار شده است. سوگند به خدایی که پیامبر را به حق برانگیخت، شما در هم آمیخته شده غربال می گردید، و مانند حبوباتی که در دیگ جوشان است بالا و پایین می شوید، تا آنجا که پایین دست هایتان بالا آیند، و بالا دست هایتان به زیر کشیده شوند، و عقب افتاده ها که کوتاهی کرده بودند جلو افتند، و کسانی که از پیش جلو افتاده بودند عقب بمانند. به خدا سوگند هرگز سخنی را مخفی نکردم، و دروغی نگفتم، و مرا از پیش به این وضع و چنین روزی آگاه ساخته اند.

 

+ 11 خرداد ماه 99، روز یکشنبه:

(15 / سخنی از اوست / درباره بازگرداندن زمین هایی که عثمان از بیت المال به دیگران بخشیده بود)

(سیاست اقتصادی امام)

به خدا سوگند اگر آن املاک را بیابم که مهریه زنان شده یا با آن کنیز خریده اند، آن را به بیت المال باز می گردانم، زیرا با عدالت گشایش حاصل می شود، و کسی که عدالت بر او دشوار آید، ستم برایش دشوارتر خواهد بود.

 

+ 10 خرداد ماه 99، روز شنبه:

(14 / سخنی از اوست / در نکوهش مردم بصره [پیش از شروع جنگ جمل])

(تأثیر محیط در رفتار آدمی)

سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است. عقلتان سبک، و افکارتان بی پایه و سفیهانه است. از این رو، هدفی برای تیر انداز، و لقمه ای برای خورنده، و شکاری برای صیّاد هستید.

 

+ 9 خرداد ماه 99، روز جمعه:

(3) و در روایتی دیگر آمده: شهرهایتان خاکش از همه ی سرزمین های خدا بدبوتر است. نزدیک ترین شهرها به آب و دورترین آنها از آسمان است، و نُه دهم شرّ را در خود جای داده است. کسی که در این شهر مانده زندانی گناه خویش است، و کسی که از آن بیرون رفته از عفو الهی برخوردار است. گویا من شهرتان را می نگرم که همه جای آن را آب فرا گرفته، تا آنجا که تنها کنگره های مسجد آن دیده می شود، و گویا سینه مرغی است که در آب دریا فرو رفته.

 

+ 8 خرداد ماه 99، روز پنج شنبه:

(2) در روایتی آمده: به خدا سوگند شهرتان غرق خواهد شد، تا آنجا که گویا مسجد آن را می بینم که همچون سینه کشتی یا شتر مرغی که بر سینه نشسته در آب فرو رفته. (شهر بصره دو بار در آب غرق شد. یکی در زمان خلافت القادر بالله، خلیفه عباسی و دیگری در زمان القائم بامرالله. در این هنگام تنها قسمت بالای مسجد جامع بصره مانند سینه مرغی از روی آب نمایان بود.)
در روایتی آمده: مانند سینه مرغی در امواج دریا.

 

+ 7 خرداد ماه 99، روز چهارشنبه:

(13 / سخنی از اوست / در نکوهش مردم بصره [در سال 36 هجری] پس از جنگ جمل)

(عوامل سقوط جامعه)

(1) شما سپاه آن زن بودید، (جلودار جنگ جمل عایشه بود که بر شتری به نام عسکر سوار بود و در میان سپاه حرکت می کرد. و به همین جهت این جنگ را جنگ جمل (شتر) نامیده اند.) و به دنبال حیوانی زبان بسته می رفتید، وقتی حیوان فریاد برآورد شما اجابت کردید، و زمانی که پی شد گریختید. خُلق و خوی شما پست و پیمانتان سست و ناپایدار است. دینتان منافقانه، و آبتان شور و ناگوار است. کسی که در میان شما اقامت گزیده در گرو گناه خود است، و کسی که از جمع شما بیرون رفته از رحمت خداوند برخوردار است. مسجدتان را می بینم که گویا همچون سینه کشتی در آب است، و خداوند از زیر و رو بر آن عذاب فرستاده، و همه افرادش در قعر دریا غرق شده اند.

 

+ 6 خرداد ماه 99، روز سه شنبه:

(12 / سخنی از اوست / نقش نیّت در پاداش)

(نقش نیت در پاداش)

وقتی امام در جنگ جمل پیروز شد، یکی از یارانش به او گفت: «دوست داشتم برادرم فلانی اینجا بود تا ببیند چگونه خداوند تو را بر دشمنانت پیروز کرد.» 

امام علیه السلام پرسید: آیا میل و خواست برادرت به [یاری] ما هست؟ گفت: آری. امام فرمود: پس او با ما بوده است. مردمی در این لشگر در کنار ما بوده اند که هم اکنون در صلب مردان و رحم زنان هستند. آنان به زودی متولد شوند، و دین و ایمان به وسیله ی آنها نیرومند گردد.

 

+ 5 خرداد ماه 99، روز دوشنبه:

(11 / خطبه ای از اوست / به فرزندش محمدبن حنفیه هنگامی که در جنگ جمل پرچم را به دست او سپرد.)

(آموزش نظامی)

اگر کوه ها از جای کنده شود تو بر جای خویش ثابت بمان. دندان هایت را بر هم بفشار. سرت را به خداوند بسپار. قدم هایت را بر زمین چون میخ بکوب. به آخر سپاه دشمن بنگر. و دیده [از فراوانی آنان و برق شمشیرهایشان] فرو پوش، و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است.

 

+ 4 خرداد ماه 99، روز یکشنبه:

(10 / خطبه ای از اوست)

(آگاهی امام برای مقابله با اصحاب جمل)

آگاه باشید که شیطان حزبش را جمع کرده، و [در جنگ جمل] افراد سواره و پیاده ی خود را حاضر آورده، و بی تردید من بصیرتم را با خود دارم. هرگز حقیقت را بر خود مشتبه نساختم، و کسی نیز آن را بر من مشتبه نکرد. به خدا سوگند، حوضی [از جنگ و پیکار] برایشان پر سازم که آبکش آن خودم باشم، چنان که اگر در آن افتند نتوانند بیرون آیند، و اگر از آن بیرون آیند دیگر خیال بازگشت به آن در سر نپرورند. [= درسی به آنها بدهم که هرگز فراموششان نشود.]

 

+ 3 خرداد ماه 99، روز شنبه:

(9 / سخنی از اوست / گفته اند: این سخن درباره گردانندگان جنگ جمل است)

(درباره ی اصحاب جمل)

[اصحاب جمل] رعد و برق ها به راه انداختند، اما کارشان به سستی و شکست گرایید. ولی ما تا بر دشمن نتازیم هیاهو به راه نمی اندازیم، و تا باران نباریم سیل جاری نمی کنیم.

 

+ 2 خرداد ماه 99، روز جمعه:

(8 / سخنی از اوست / این سخنان به زبیر اشاره دارد و [در سال 36 هجری] هنگامی بیان شد که شرایط برای آن مناسب بود)

(پیمان شکنی زبیر)

زبیر می پندارد فقط با دستش بیعت کرده، و دلش در این بیعت شرکت نکرده. بنابراین او درباره بیعتش با من اقرار و اعتراف دارد، و نسبت به یک امر قلبی مدّعی است. پس [بر اساس موازین قضای اسلامی که مدّعی باید برای اثبات ادعای خود بیّنه بیاورد] باید بر اثبات ادعایش دلیل محکمه پسند بیاورد، وگرنه بر او لازم است که به بیعت خود، که از آن خارج شده، باز گردد.

 

+ 1 خرداد ماه 99، روز پنجشنبه:

(7 / خطبه ای از اوست)

(شناخت پیروان شیطان)

[مردمی هستند که] شیطان را معیار کار خود قرار دادند، او نیز آنان را دام خویش ساخت. در دلشان تخم گذارد، و جوجه آورد، و حرکت کرد، و در دامنشان پرورش یافت. شیطان [به گونه ای در آنان نفوذ کرد که] با چشم آنان نگریست، و با زبانشان سخن گفت، پس آنان را بر مرکب لغزش ها نشاند، و خطا و انحراف را در چشمشان آراست. کردارشان همچون کسی است که شیطان او را شریک سلطنت خود ساخته، و با زبان او به ایراد سخنان باطل پرداخته.

 

+ 31 اردیبهشت ماه 99، روز چهارشنبه:

(6 / سخنی از اوست / [در سال 36 هجری در مدینه] وقتی از او خواستند که طلحه و زبیر را تعقیب نکند و برای جنگ با آنان مهیّا نگردد)

(آگاهی و مظلومیت امام علیه السّلام)
به خدا سوگند من همچون کفتار نیستم که با آهنگ ملایم می خوابد (معروف است که وقتی می خواهند کفتار را شکار کنند، بر درِ لانه اش دف و چنگ می نوازند تا به خواب رود، و آنگاه دست و پایش را می بندند.) تا شکارچی سر رسد، و غافلگیرش کرده طعمه خودش سازد. بلکه همواره با کمک کسی که به حق روی می آورد به کسی که از حق روی گردان است ضربه وارد می سازم، و با یاری آن که فرمانم را می شنود و اطاعت می کند با کسی که نافرمان و بد دل است مبارزه می کنم، تا آنکه مرگم فرا رسد. به خدا سوگند از هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود تا کنون همواره مرا از حق خود بازداشته اند و دیگری را بر من ترجیح داده اند.

 

+ 30 اردیبهشت ماه 99، روز سه شنبه:

(علّت سکوت امام)

(2) اگر [از حقوق از دست رفته و مقام و منزلت خویش] بگویم، می گویند: علی بر حکومت حرص ورزیده، و اگر خاموش باشم می گویند: علی از مرگ ترسیده. هرگز، پس از آن همه جهاد و پیکار در میدان های جنگ [چگونه از مرگ بترسم!] به خدا سوگند انس و علاقه پسر ابوطالب به مرگ از انس طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است. خاموشی من به جهت حقایق پنهانی است که می دانم [و دیگران از آن بی خبرند]، که اگر آنها را بازگویم شما همانند ریسمانِ بسته در دلو در اعماق چاه می لرزید و به اضطراب می افتید.

 

+ 29 اردیبهشت ماه 99، روز دوشنبه:

(5 / خطبه ای از اوست / پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود و عباس و ابوسفیان [بعد از ماجرای سقیفه] پیشنهاد کردند که با آن حضرت بیعت کنند)

(شیوه ی پرهیز از فتنه)

(1) ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید، و از مسیر دشمنی و تفرقه کنار روید، و تاج فخر فروشی و تکبّر را از سر بردارید. کسی به هدف خود می رسد و کامیاب می شود که با داشتن بال و پر [= یار و یاور] قیام کند، یا اگر قدرتی ندارد راه سلامت پیش گیرد، و دیگران را آسوده گذارد. این گونه خلافت آبی متعفّن، و لقمه ای گلوگیر است. آن کس که میوه را به وقت خود نچیند مانند کشاورزی است که در زمین دیگری بذر بپاشد.

 

+ 28 اردیبهشت ماه 99، روز یکشنبه:

(ویژگی های امام علی علیه السّلام)

(3) در حاشیه جاده های گمراهی ایستادم تا شما را به راه حق در آورم. شما در این جاده های گمراهی به یکدیگر می رسیدید و راهنمایی نداشتید، و زمین را برای رسیدن به زلال هدایت حفر می کردید ولی آبی نمی یافتید. امروز [کلمات و رویدادهای] گنگ را برایتان گویا می سازم. کسی که مرا پیروی نکند اندیشه ی درستی ندارد. از زمانی که حق را به من نشان داده اند در آن شک نکردم. [من برای خودم ترسی در دل ندارم، چنان که] موسی علیه السّلام [در میدان نمایش سحر جادوگران] بر خودش نترسید، بلکه بیم آن داشت که جاهلان و حکومت های گمراه پیروز شوند. امروز ما به دو راهی حق و باطل رسیده ایم. آن که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی شود.

 

+ 27 اردیبهشت ماه 99، روز شنبه:

(2) همواره پیامدهای عهد شکنی شما را انتظار می کشیدم، و نشانه های فریب خوردگان را در سیمای شما مشاهده می کردم. لباس دین را بر تن کرده بودید و باطن خود را از من پوشیده می داشتید، در حالی که به صفای باطنم درون شما را می دیدم.

 

+ 26 اردیبهشت ماه 99، روز جمعه:

(4 / خطبه ای از اوست / گفته اند: امیرمؤمنان این خطبه را پس از [فتح بصره در سال 36 هجری و] کشته شدن طلحه و زبیر ایراد فرمود)

(ویژگی های اهل بیت علیهم السلام)

(1) شما مردم به وسیله ما در تاریکی های گمراهی هدایت یافتید، و به قله فضیلت رسیدید، و از شب تیره به سپیده دم صبح در آمدید. کَر باد گوشی که صدای نصیحت را نشنود! و چگونه کسی که هیاهو و فریاد بلند گوشش را کر ساخته، صدای ضعیف را خواهد شنید؟ آرام و مطمئن باد دلی که با ترس خدا می تپد.

 

+ 25 اردیبهشت ماه 99، روز پنجشنبه:

(مسئولیت های اجتماعی)

(9) هان! به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را پدید آورد، اگر نبود حضور مردم، و تمام بودن حجت بر من به جهت وجود یاور، و پیمانی که خداوند از آگاهان گرفته که در برابر پُرخوری ستمکاران [و تجاوز آنان به حقوق مظلومان] و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، بی تردید دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می افکندم، و پایان آن را همچون آغازش با پیاله تهی سیراب می کردم، و در آن هنگام می دیدید که این دنیای شما در چشم من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.
وقتی خطبه امام به اینجا رسید مردی از اهالی عراق برخاست و نامه ای به دست او داد، و امیرمؤمنان مشغول خواندن آن شد. وقتی از خواندن نامه فارغ شد، ابن عباس -رضی الله عنهما- به امام گفت: ای امیرمؤمنان ای کاش سخن خود را ادامه می دادی!
فرمود: هیهات ای پسر عباس! این آتش درونی بود که زبانه کشید و سپس فروکش کرد.
ابن عباس گفت: به خدا سوگند، بر ناتمامی هیچ سخنی به اندازه ی این سخن امام تأسف نخوردم که امیرمؤمنان علیه السّلام آن را به جایی که می خواست نرساند.

سید رضی: جمله «کراکب الصعبة ان اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحّم» بدین معناست که اگر سوار مهار این شتر را در حالی که سرش را کنار می کشد با شدّت بکشد بینیش را پاره می کند، و اگر با سرسختی که دارد رهایش کند سوار را بر زمین می زند و دیگر نمی تواند کنترلش نماید. «اشنق الناقة» هنگامی گفته می شود که سوار سرِ شتر را بالا نگه دارد و بالا بکشد. «شنقها» نیز گفته می شود. این معنا را ابن سکّیت در کتاب «اصلاح المنطق» بیان کرده است. و این که امام فرمود: «اشنق لها» و نفرمود: «اشنقها» برای آن است که می خواست با «اسلس لها» هموزن باشد. گویی آن حضرت فرموده: اگر سرش را بالا بکشد، یعنی سر شتر را با مهارش بالا نگه دارد.

 

+ 24 اردیبهشت ماه 99، روز چهارشنبه:

(بیعت مردم با علی علیه السّلام)

(8) ناگهان دیدم که مردم مانند یال کفتار (چون گردن کفتار بسیار پر مو است عرب برای بیان انبوهی چیزی به بال کفتار مثل می زند.) بر سرم ریختند، و از هر سو به من روی آوردند. ازدحام مردم چنان بود که حسن و حسینم در فشار جمعیت کوبیده شدند، و ردای من از دو طرف پاره شد، و مردم همانند گله ی گوسفند گردم را گرفتند.

ولی وقتی زمام حکومت را به دست گرفتم عده ای بیعت خود را شکستند، و گروهی از دین خارج شدند، و دسته ای دیگر راه طغیان پیش گرفتند. گویا اینان سخن خدا را نشنیدند که می فرماید: «این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین خواهان برتری و فساد نیستند، و عاقبت خوش برای پرهیزکاران است.» [قصص/83] آری، به خدا سوگند که این آیه را شنیده بودند و آن را به خاطر سپرده بودند، ولی دنیا در چشم آنان زیبا جلوه کرد، و زر و زیورش آنان را فریفت.

 

+ 23 اردیبهشت ماه 99، روز سه شنبه:

(خلافت عثمان)

(7) تا آنکه سومی به خلافت رسید که کارش پر کردن شکم و تهی کردن آن بود، و خاندان پدرش [= بنی امیه] با او برخاستند و مانند شتری که علف های تازه بهار را با حرص و ولع می بلعد به چپاول بیت المال پرداختند، تا وضع به گونه ای شد که آنچه رشته بود از هم گسست، و کردار ناشایستش کار او را ساخت، و شکمبارگیش او را بر زمین زد.

 

+ 22 اردیبهشت ماه 99، روز دوشنبه:

(شورای عمر)

(6) تا آنکه دوران او نیز گذشت، و امر خلافت را به جمعی سپرد که می پنداشت من هم یکی از آنهایم. پناه به خدا از آن شورا! چه زمانی فضیلت و برتری من بر اوّلین آنها [= ابوبکر] مورد شک و تردید بود تا امروز بخواهم در کنار و همپایه اینان [= اعضای شورا] قرار داده شوم؟! [در عین حال باز هم راه شکیبایی را در پیش گرفتم و] در کنار آن مرغان به پرواز درآمدم و با آنان در جریان شورا گاهی بالا و گاهی پایین می رفتم. در آن شورا یک نفر به خاطر کینه ای که در دل داشت به من رأی نداد، (مقصود سعد بن ابی وقاص است.) و دیگری به برادرزنش تمایل یافت، (عبدالرحمن بن عوف، شوهرخواهر عثمان بود و در آن شورا حق وتو داشت.) و چیزهای دیگری که بیان آن صلاح نیست.

 

+ 21 اردیبهشت ماه 99، روز یکشنبه:

(ویژگی های خلیفه ی دوم)

(5) ابوبکر امر حکومت را به روحیه ای خشن سپرد، (ابوبکر که در سال 11 هجری به خلافت رسیده بود، در جمادی الاخره سال 13 هجری درگذشت، و خلافت عمر از آن زمان تا ذی الحجّه سال 23 هجری به طول انجامید.) کسی که سخنش درشت، و همراهی با او سخت و دشوار بود، با لغزش های فراوان و عذرخواهی بسیار. همراهی با حکومت او مانند سواری با شتری سرکش بود، که اگر سوار مهار آن را بکشد بینیش مجروح می شود، و اگر به حال خود رهایش کند سوارش را زمین می زند و به هلاکت می رساند! به خدا سوگند مردم در دوران حکومت او گرفتار خطا و ناآرامی، و تبدّل رأی و کج روی شدند، و من در آن دوران با آنکه طولانی بود و بار سنگین بلاها را بر دوش داشتم، صبر کردم.

 

+ 20 اردیبهشت ماه 99، روز شنبه:

(4) شگفتا! با آنکه ابوبکر در زمان حیاتش قصد کناره گیری از خلافت را داشت، عقد عروس خلافت را برای پس از مرگش با دیگری بست. آن دو چه سخت دو پستان خلافت را میان خود تقسیم کردند [و از آن دوشیدند].

 

+ 19 اردیبهشت ماه 99، روز جمعه:

(انتقال خلافت از ابوبکر به عمر)

(3) تا آنکه دوران اوّلی گذشت، و خلافت را پس از خود به دست پسر خطاب [= عمر] سپرد. آنگاه امام برای بیان وضع خود به شعر اعشی مثل زد: چقدر فرق است میان امروز من که بر پشت شتر [با توشه ای ناچیز و در بیابانی سوزان] به سر می برم با آن روز که با حیان برادر جابر [در خوشی و سرور] روزگار را می گذراندم.

 

+ 18 اردیبهشت ماه 99، روز پنجشنبه:

(2) به این نتیجه رسیدم که شکیبایی و صبر خردمندانه تر از مبارزه و پیکار است، پس در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم صبر کردم! و نظاره گر غارت میراث خود شدم.

 

+ 17 اردیبهشت ماه 99، روز چهارشنبه:

(خطبه ای از اوست / معروف به شقشقیه [این خطبه در بر دارنده ی درد دل های امام علیه السلام درباره ی غصب خلافت است)

(شکوه از ابوبکر و غصب خلافت)

(1) هان! به خدا سوگند که آن مرد [= ابوبکر پسر ابوقحافه] لباس خلافت را بر تن کرد در حالی که نیک می دانست جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب و آسیاب است [که بدون آن از چرخش باز می ماند]. سیل علم و معرفت از کوهسار وجود من فرو می ریزد، و مرغ اندیشه را یارای پرواز به بلندای من نیست. [در آن زمان که خلافت به انحراف گراییده بود] پرده ای میان خود و زمامداری افکندم، و روی از آن گردانیدم، و در اندیشه شدم که با دست بریده و بدون یاور [برای به دست آوردن حق غصب شده ام] پیکار نمایم، یا در برابر آن رویداد تاریک و پر ابهام صبر کنم. رویدادی که پیران را فرتوت، و جوانان را پیر می کند، و مؤمن در آن همواره در سختی به سر می برد تا آنکه خدایش را دیدار نماید.

 

+ 16 اردیبهشت ماه 99، روز سه شنبه:

(سیمای فاسدان)

(7) از این خطبه است: آنان بذر گناه کاشتند، و آن را با فریب آبیاری نمودند، و هلاکت و بدبختی درو کردند. هیچ کس از این امّت را با آل محمد – درود خدا بر او و بر آل او باد – مقایسه نتوان کرد. آنان که همیشه از نعمت های خاندان پیامبر بهره مند بودند، هرگز با آنان همطراز و برابر نگردند. ایشان پایه دین و ستون یقین هستند. زیاده روی کنندگان [در دین] نزد آنان بازمی گردند، و عقب افتاده ها [و کوتاهی کنندگان برای نجات خود] به ایشان رسند. ویژگی ها و مختصات حق ولایت متعلّق به آنها، و وصایت و وراثتِ پیامبر در میان آنان است. اینک حق به صاحب حق رسیده، و به محل خود بازگشته است.

 

+ 15 اردیبهشت ماه 99، روز دوشنبه:

(ویژگی های اهل بیت)

(6) از این خطبه است: خاندان پیامبر جایگاه اسرار خداوند، پناهگاه امر او، معدن علم او، مرجع حکم و حکمت او، مخازن کتاب های او، و کوه های استوار دین اویند، که خداوند توسط آنها خمیدگی پشت دین را راست نمود، و لرزش اندام هایش را از میان برد.

 

+ 14 اردیبهشت ماه 99، روز یکشنبه:

(5) مردم از شیطان اطاعت می کردند، در راه های او گام برمی داشتند، و از آبشخورهای او می نوشیدند. نشانه های شیطان توسط این مردم به جنبش درآمده، و پرچمش برافراشته گردید، در فتنه هایی که آنان را [همچون حیوانی چموش] زیر پاهایش می کوفت، و زیر سم هایش لگدمال می کرد، و همچنان [در انتظار فتنه ای دیگر] بر روی گوشه سم هایش ایستاده بود. مردم در میان آن فتنه ها سرگشته و متحیر و نادان و فریفته ی شیطان بودند، در بهترین خانه [که خانه کعبه است] و بدترین همسایه. [چنان در فتنه ها گرفتار بودند که] خوابشان بیداری، و سرمه ی چشمشان اشک بود، در سرزمینی که دانایشان دهان دوخته، و نادانشان گرامی و ارجمند بود.

 

+ 13 اردیبهشت ماه 99، روز شنبه:

(شناخت عصر جاهلیت)

(4) محمد صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی به رسالت مبعوت شد که مردم گرفتار فتنه هایی بودند که در اثر آن رشته ی دین از هم گسسته، پایه های یقین لرزان، و اساس و بنیاد دین دچار اختلاف بود. راه نجات از آن فتنه ها تنگ و باریک، و طریق هدایت بسته بود. چراغ هدایت خاموش، و کوری و گمراهی همه را فرا گرفته بود. مردم خداوند را معصیت، و شیطان را یاری می کردند. ایمان چندان خوار شده بود که ستون هایش فرو ریخته، نشانه هایش دگرگون و ناشناخته، راه هایشان ویران، و آثار جاده هایش محو و ناپدید گشته بود.

 

+ 12 اردیبهشت ماه 99، روز جمعه:

(ویژگی های پیامبر اسلام)

(3) شهادت می دهم که محمّد بنده و فرستاده خداست، که او را [به سوی مردم] فرستاد با دینی آشکار، و نشانه ی بر جای مانده و پدیدار، و کتاب نوشته، و نور فروزان، و چراغ تابناک، و فرمان قاطع، برای آنکه شبهه ها را بر طرف سازد، و برای مردم با دلایل آشکار حجت آوَرَد، و آنان را با آیات کتاب خود بیم دهد، و از کیفر گناهان بترساند.

 

+ 11 اردیبهشت ماه 99، روز پنجشنبه:

(2) گواهی می دهم که جز خدای یکتا معبودی نیست و هیچ شریکی ندارد، چنان گواهیی که خلوصش از معرکه ی امتحان برآمده باشد، و با صفای نیّت به آن پای بند باشم. تا زمانی که خدا ما را زنده می دارد همواره به این شهادت تمسک می جوییم، و آن را برای روزهای هولناکی که در پیش داریم ذخیره می سازیم، زیرا این شهادت نشانه ی پایداری ما در ایمان، سرلوحه ی نیکوکاری، در پی آورنده ی خشنودی خداوند، و سبب دور ساختن شیطان است.

 

+ 10 اردیبهشت ماه 99، روز چهارشنبه:

(2 / خطبه ای از اوست / [در سال 38 هجری] پس از بازگشت از نبرد صفین)

(ستایش خداوند)

(1) خدا را سپاس می گویم و فزونی نعمتش، و خضوع بر آستان عزتش را طالبم، و از او می خواهم که مرا از گناه حفظ کند. از او یاری می جویم چرا که محتاج آنم که نیازم را بر آورد. هر که را او هدایت نماید گمراه نگردد، و هر که را او دشمن بدارد رهایی نیابد، و هر کس خدا امورش را بر عهده گیرد نیازمند نشود، چرا که او از هر چه به سنجش در آید بیشتر، و از هر چه اندوخته گردد برتر است.

 

+ 9 اردیبهشت ماه 99، روز سه شنبه:

(فلسفه و ره آورد حج)

(17) از این خطبه است: خداوند حجّ خانه ی مقدس خود را، که قبله ی مردم قرار داده، بر شما واجب کرده، [مؤمنان] چونان تشنگانی که به آب رسیده اند به آنجا هجوم می آورند، و همانند کبوتران با نشاط و شادمان به آن پناه می آورند. خداوند حج را نشانه ی فروتنی مردم در برابر بزرگی او، و اعترافشان به عزّت وی قرار داد. از میان بندگانش شنوندگانی را برگزید که دعوتش را اجابت نمودند، و سخنش را تصدیق کردند، و در جایگاهی که پیامبران خدا را عبادت کردند ایستادند، و خود را شبیه فرشتگانی ساختند که گِرد عرش خدا طواف می کنند، و در این تجارتخانه ی عبادت سودها به دست می آوردند، و به سوی وعده گاه آمرزش الهی می شتابند. خداوند پاک کعبه را نشانه ای برای اسلام و حرم امنی برای پناهندگان قرار داد. حج بیت الله را واجب نمود، و ادای حقش را لازم ساخت، و رفتن به سوی آن را بر لوح وظایف شما نوشت، و فرمود: «بر آنان که توانایی رفتن به خانه خدا را دارند، زیارت آن واجب است، و کسی که [از این فرمان سرپیچی کند و] کفر بورزد [بداند که] خداوند از همه جهانیان بی نیاز است.» [آل عمران/97].

 

+ 8 اردیبهشت ماه 99، روز دوشنبه:

(ویژگی های قرآن و احکام شرعی)

(16) [این راه روشن، و یادگار پیامبر] کتاب پروردگارتان در میان شماست، که [آنچه را شما بدان نیاز داشتید برایتان بیان کرد:] حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، آنچه در آن آزادید [= مباحات] و آنچه آزاد نیستید [= واجبات و محرمات]، خاص و عام، پندها و امثال، مطلق و مقید، محکم و متشابه همه را روشن نمود، آنچه را مبهم بود تفسیر کرد، و آنچه را پیچیده بود توضیح داد. بر اساس پیمانی که گرفته شده، مردم باید بخشی از مطالب قرآن را بدانند، اما نسبت به بخشی دیگر [که اسرار و رموزی قرآنی است] الزامی به دانستن نیست. برخی احکام هست که در قرآن وجوب آن بیان شده، اما نسخ آن در سنّت پیامبر معلوم گشته، و برخی از کارها هست که در سنّت انجام آن واجب شده، در حالی که در قرآن ترک آن مجاز شمرده شده. برخی از احکام در قرآن هست که تا زمان خاصّی واجب بوده و پس از آن وجوبش برداشته شده. قرآن گناهان را از هم جدا کرده. برخی از گناهان کبیره اند که بر آن وعده ی عذاب داده، و برخی صغیره اند که در آن امید بخشش داده. و نیز در قرآن اموری هست که اندکی از آن مقبول است و مردم در انجام بسیار آن آزادند.

 

+ 7 اردیبهشت ماه 99، روز یکشنبه:

(فلسفه بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم)

(15) تا آنگاه که خدای پاک محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را برای تحقق وعده اش، و اتمام نبوّتش مبعوث کرد، پیامبری که پیمان پذیرش نبوّت او را از تمامی انبیا گرفته بود، نشانه هایش روشن، و میلادش عزیز و گرامی بود. مردم زمین در آن زمانه ملّت هایی پراکنده، با خواسته هایی گوناگون بودند، که در راه های مختلفی سیر می کردند، دسته ای خدا را شبیه مخلوق دانسته، و جمعی در نام او به انحراف رفته، و گروهی غیر او را می پرستیدند. خداوند به وسیله پیامبر خود این مردم را از گمراهی به هدایت رساند، و از ورطه ی جهالت نجات داد. سپس دیدار خود را برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم برگزید. و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید، و او را با جدا کردنش از دنیا گرامی داشت، و به جای دمساز بودن با ناگواری ها و سختی ها در بهشت برین جایش داد، پس جان او را با اکرام گرفت [و نزد خود برد]، درود خدا بر او و بر خاندانش باد. پیامبر در این هنگام آنچه را انبیا در میان امّت خود بر جای می گذاشتند، در میان شما باقی گذاشت، زیرا که انبیا مردم را بدون معرّفی راه روشن، و نشانه های استوار رها نساختند.

 

+ 6 اردیبهشت ماه 99، روز شنبه:

(14) خداوند پاک خلایق را به حال خود رها نکرد، بدون پیامبری که فرستاده باشد، و کتابی که نازل کرده باشد، و حجتی که لازم نموده باشد، و راه روشنی که ارائه نموده باشد. [بلکه پیامبران خود را به سوی آنان فرستاد،] پیامبرانی که کمیِ آنان، و فراوانی مردمی که تکذیبشان می کردند آنان را از انجام رسالتشان باز نداشت؛ آن که پیشتر آمده بود از نام پیامبر بعدی آگاه شده بود، و آن که در آینده می آمد، توسط پیامبر پیشین معرّفی شده بود، بدین گونه قرن ها سپری شد و روزگار گذشت، پدران رفتند، و فرزندان بر جای آنان نشستند.

 

+ 5 اردیبهشت ماه 99، روز جمعه:

(فلسفه ی بعثت پیامبران)

(13) خداوند پاک پیامبرانی را از فرزندان آدم برگزید، و از آنان در [ابلاغ] وحی، و امانتداری در رساندن پیام الهی به مردم پیمان گرفت، در زمانی که بیشتر مردم [پیمان خدا را نادیده انگاشته و] چیز دیگری به جای آن نشانده بودند، و حق او را نشناخته، و برای خدا شریک قرار داده، و شیاطین آنان را از معرفت به او بازداشته، و رشته پرستش خدا را بریده بودند. در چنین زمانه ای بود که خداوند رسولان خود را برانگیخت، و پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد، تا از آنان بخواهند که عهد فطرت الهی را ادا نمایند، و نعمت های فراموش شده ی خدا را به یادشان آورند، و با ابلاغ احکام الهی [یا: ارائه ی دلایل] حجت را بر ایشان تمام کنند، و توانمندی های پنهان عقل های آنان را برانگیزانند، و آیات با عظمت الهی را به آنان بنمایانند، همچون آسمان بلندی که مانند سقفی بر بالای سرشان برافراشته، و زمین که چون گهواره ای زیر پای آنان گسترده، و معیشت هایی که ایشان را زنده می دارد، و اجل هایی که مردم را به دست مرگ می سپارد، و تلخی هایی که جوانان را پیر می کند، و رویدادهایی که پی در پی بر آنان می تازد.

 

+ 4 اردیبهشت ماه 99، روز پنجشنبه:

(آدم در بهشت)

(12) سپس خدای پاک آدم را در سرایی جای داد، و زندگیش را در آن گوارا، و جایگاهش را ایمن ساخت، و از دشمنی ابلیس پرهیزش داد. اما آدم را دشمنش فریب داد، زیرا به اینکه آدم در سرای پایدار و همنشین نیکان است حسادت می ورزید. آدم یقین خود را به شک [و وسوسه ی] شیطان، و عزم [راسخ خود را] به گفته ی سست او فروخت، و [بدین سبب] شادی [بهشتی خود] را به ترس [و هراس]، و فریب را به پشیمانی بدل ساخت. سپس خدای پاک راه بازگشت را برای او گسترد، و کلمه ی رحمت خویش را به او آموخت، و بازگشت به بهشت را به او وعده داد، و او را به [این دنیا که] جایگاه آزمایش و تکثیر فرزندان [است] فرود آورد.

 

+ 3 اردیبهشت ماه 99، روز چهارشنبه:

(سجده بر آدم)

(11) آنگاه خداوند از فرشتگان خواست که امانتی را که به ایشان سپرده بود، و پیمانی را که با ایشان بسته بود، در پذیرش سجده بر آدم و فروتنی در برابر عظمت او، ادا کنند. پس خدای پاک فرمود: «برای آدم سجده کنید! پس همه سجده کردند، مگر ابلیس.» [بقره/34] غرور وجود ابلیس را فرا گرفت، و بدبختی بر وی چیره گشت، و به آفریده شدنش از آتش فخر فروخت، و آفرینش آدمی از گِلی خشک را خوار شمرد. [او با این سرکشی از فرمان خدای پاک مطرود درگاه الهی شد]، آنگاه خداوند برای [نشان دادن] استحقاق شیطان برای خشم الهی، و تکمیل آزمایش او، و عمل به وعده ی خویش، به او مهلت داد، و فرمود: «تو از مهلت یافتگانی تا زمان معلوم.» [حجر/37 و 38].

 

+ 2 اردیبهشت ماه 99، روز سه شنبه:

(چگونگی آفرینش آدم)

(10) [پس از آفرینش آسمان و زمین و فرشتگان] خدای پاک از قسمت های گوناگون زمینِ سخت و نرم، و خاک شور و شیرین، مقداری خاک فراهم آورد، و آب بر آن زد تا خالص [و پاکیزه] شد، و آن را با رطوبت درآمیخت تا چسبناک گردید. آنگاه از آن [گِل چسبناک] صورتی دارای اعضا و جوارح، و پیوستگی ها و گسستگی ها بیافرید. آن را جامد نمود تا [اجزایش از هم] جدا نشود، و محکم و نرم کرد تا گِل خشک گردد، [و آن را] تا زمانی معلوم و سرانجامی معین [به حال خود گذارد.] آنگاه از روح خود در آن [گِل خشک] دمید، پس به صورت انسانی در آمد با قوای ادراکیی که آن را به کار اندازد، و اندیشه هایی که به وسیله آن [در اشیا] تصرف کند، و اعضایی که در خدمت خود قرار دهد، و ابزاری [مانند دست و پا] که به حرکت درآورد، و شناختی که با آن حق را از باطل جدا سازد و مزه ها و بوها و رنگ ها و جنس های گوناگون را بازشناسد. او را آمیخته ای ساخت از رنگ های گوناگون، و مواد موافق، و نیروهای متضاد، و اخلاط متفاوتِ: گرمی، سردی، تَری و خشکی.

 

+ 1 اردیبهشت ماه 99، روز دوشنبه:

(9) دسته ای [دیگر از ایشان] امنای وحی او، و زبان ها [و ترجمان] پیامبران او هستند، و برای رساندن فرمان خدا [در میان خلق] آمد و شد می کنند. دسته ای حافظ بندگان خدا، و دربان بهشت های او هستند. و دسته ای پاهایشان در طبقات زیرین زمین ثابت، و گردن هایشان از آسمان بالا درگذشته، و اعضا [و جوارحشان] از اطراف و اکناف جهان بیرون رفته، و دوش هایشان با پایه های عرش [الهی] مناسب و موافق [افتاده] است. [این گروه از فرشتگان] چشمانشان در برابر عرش فرو افتاده [و از هیبت عظمت الهی به بالا نمی توانند بنگرند]، و در زیر آن بال هایشان را به خود پیچیده اند. حجاب های عزّت و پرده های قدرت میان آنان و کسانی که در مراتب پایین ترند، فاصله انداخته است. [اینان هرگز] پروردگار خویش را در وهم به تصویر نکشند، و اوصاف آفریدگان را بر او جاری نکنند، و به مکان ها محدودش نسازند، و با نظایر [و امثال] به سویش اشاره نکنند.

 

+ 31 فروردین ماه 99، روز یکشنبه:

(اصناف گوناگون فرشتگان)

(8) سپس میان آسمان های بالا را [از هم] گشود، و آنها را از فرشتگان پُر ساخت. دسته ای از آنان در سجده اند و رکوع ندارند، [گروهی] در رکوع اند و بر پا نمی ایستند، [جمعی] در صف ایستاده اند و پراکنده نمی شوند. و [بعضی] تسبیح می گویند و خسته نمی شوند. نه خواب چشم های آنان را فراگیرد، نه در خِرَدهایشان اشتباه راه یابد، نه در بدن هایشان سستی پدید آید، و نه غفلت و فراموشی بر آنها عارض گردد.

 

+ 30 فروردین ماه 99، روز شنبه:

(7) آنگاه خدای پاک بادی بیافرید که قدرت باروری نداشت، و پیوسته می وزید، و وزیدن آن را تند و مکان پیدایش آن را دور ساخت. سپس آن باد را فرمود که آب انباشه را به حرکت در آورد، و موج دریا را برانگیزاند. پس آن باد آب را چنان که گویی مَشکی را می جنباند به هم زد، و با همان شدت که در فضا می وزید بر امواج آب نیز حمله آورد.

اوّلِ آب را به سوی آخرش، و ساکنِ آب را به سوی امواج خروشان می پیوست، تا [بالا و پایین آب به خوبی در هم آمیخت و] آب فراوانی روی هم انباشته گردید، و امواج روی آب کف ها برآورد. آنگاه آن کف را در فضای شکافته، و جوّی گسترده بالا برد، و از آن کف هفت آسمان را فراهم ساخت. پایین ترین آسمان را [بسان] موج مهار شده، و بالاترین آسمان را [بسان] سقفی محفوظ و بلند قرار داد، بی آنکه ستونی باشد که آن را به پا دارد، و [طناب ها و] میخ هایی باشد که آن را استوار و پا برجا دارد. سپس آن [= پایین ترین آسمان] را به زینت کوکب ها و نور ستارگان تابان آراست، و در آن چراغی فروزان و ماهی نورافشان روان ساخت، [و فرمودشان که] در فلکی گردان، و سقفی در حرکت، و لوحی روان [گردش کنند.]

 

+ 29 فروردین ماه 99، روز جمعه:

(6) آنگاه خدای پاک فضاهای شکافته، و کرانه های گشوده، و فضاهای خالی را آفرید، و در آن آبی که امواج متلاطمش بر هم می غلطید روان ساخت. و آن را بر پشت باد تند و پُر سر و صدا، که هر چیز را از جا برمیکند، سوار کرد. آنگاه باد را فرمود که آن را بازش گرداند، و آن را بر متراکم کردن آب توانا ساخت، و آب ها را تا اندازه ای معین به هم نزدیک نمود. فضای خالی در پایین آن گشوده، و آب در لابلای آن در حرکت بود.

 

+ 28 فروردین ماه 99، روز پنجشنبه:

(آفرینش جهان)

(5) خلق را پدید آورد، و آفرینش را آغاز کرد، بی اندیشه ای که به جولان آورد، یا تجربه ای که از آن بهره برد، یا جنبشی که [در خود] پدید آورد، و یا عزمی که در آن به تردید افتد. پیدایش هر یک از اشیا را به زمانِ [خاص] خودش اختصاص داد، و در میان [انواعِ] گوناگونِ آنها الفت [و هماهنگی] برقرار ساخت، و در هر یک [طبیعت و] غریزه ی ویژه ی آن را نهاد، و آن را همراهش ساخت [به گونه ای که هرگز از آن جدا نگردد]، [و او] در حالی [آنان را بیافرید] که پیش از پدید آوردنشان از [تمام ویژگی های آنها] آگاه بود، و به حدود وجودی و پایانشان احاطه ی [کامل] داشت، و [اسرار] درون و بیرون آنها را می دانست.

 

+ 27 فروردین ماه 99، روز چهارشنبه:

(4) هست اما نه آن که حادث [ و سابقه نیستی داشته] باشد، موجود است اما از نیستی پدید نیامده. با هر چیزی هست بی آن که با آن مقارن [و مجاور] باشد، و با هر چیز مغایر است بی آنکه از آن جدا باشد. کُننده است نه بدین معنا که حرکتی از او سر زند و ابزاری داشته باشد، بیناست [حتی] آن هنگامی که مخلوقی نبود که دیده شود. یگانه است چرا که دمسازی نیست که با او انس گیرد و [البته او نیازی به دمساز ندارد، و از این رو] از نداشتن آن به هراس نمی افتد.

 

+ 26 فروردین ماه 99، روز سه شنبه:

(نفی صفات زاید بر ذات و صفات ممکنات از ذات حق)

(3) پس هر کس خدای پاک را [به صفات زاید بر ذات یا به صفات ممکنات] وصف کند او را [با چیزی] مقارن [و همراه] دانسته، و هر کس که خدا را [با چیزی] مقارن بشمارد او را دو تا دانسته، و هر کس او را دو تا بداند او را جزء جزء کرده [و برایش اجزایی در نظر گرفته]، و هر کس او را جزء جزء کند خدا را نشناخته است، [و هر کس خدا را نشناسد به سوی او اشاره می کند (این جمله در نسخه های خطی وجود ندارد و در شرح ابن ابی الحدید و ابن میثم نیز نیامده است.)]، و هر کس به سوی او اشاره کند او را محدود پنداشته، و هر کس او را محدود پندارد او را به شمارش آورده [و او را متعدّد دانسته] است. کسی که بگوید «[خدا] در چیست؟» او را در ضمنِ چیزی نهاده [و زمان و مکانی برایش در نظر گرفته]، و کسی که بگوید «[خدا] بر روی چیست؟» [مکان های دیگر را] از او خالی دانسته است.

 

+ 25 فروردین ماه 99، روز دوشنبه:

(مراتب معرفت خداوند)

(2) سرآغاز دین شناختن خداست، و دُرست شناختن او باور داشتن اوست، و درست باور داشتنِ او یگانه دانستن اوست، و درست یگانه دانستن او خالص ساختنِ [خود و اعمال خود] برای او [و به نحو شایسته اطاعت کردن او] ست، و درست خالص ساختن [خود و اعمال خود] برای خدا نفی صفاتِ [زاید بر ذات و یا نفی صفات ممکنات] از اوست، چرا که هر صفتی [که محدود و زاید بر ذات باشد] گواهی می دهد که چیزی غیر از موصوف است، و هر موصوفی نیز شهادت می دهد که چیزی غیر از صفت است.

 

+ 24 فروردین ماه 99، روز یکشنبه:

(1 / خطبه ای از اوست / درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم)

(ناتوانی اندیشه ی بشری از درکِ کنه ذات ربوبی) (به احتمال قوی این سخنرانی در سال های 38-40 هجری در کوفه ایراد شده؛ زیرا کوفه در آن سال ها محل برخورد مذاهب گوناگونِ زرتشتی، مانوی، مسیحی و یهودی بوده. امام در این سخنرانی غیرمستقیم بطلان آن عقاید را در مسأله آفرینش جهان بیان می کند.)

(1) سپاس از آنِ خدایی است که ستایشگران به مدح او نرسند، و شمارشگران نعمت هایش را شمارش، و کوشندگان حقش را ادا نکنند. خدایی که صاحبان همت های بلند به [کُنه ذاتِ] او نرسند، و هوش های غوّاص [و اندیشه های سرشار هر چند ژرف اندیشی کنند] به او دست نیابند. خدایی که صفت های او به تعریف نیاید، و وصف نشود، و در زمان نگنجد، و آن را سرآمدی نباشد. آفریدگان را به قدرتش بیافرید، و بادها را به رحمتش بپراکند [و به حرکت درآورد]، و لرزه ی زمین را به وسیله ی صخره ها [و کوه ها] مهار ساخت.

 

+ 23 فروردین ماه 99، روز شنبه:

(حکمت 260 / هشدار به غافلان از امتحان دینی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بسا کسی که با نعمتی که به او داده شده به دام افتاده، و در اثر پوشاندن گناهش فریفته گشته، و با تمجیدی که از وی شده فریب خورده. خداوند هیچ کس را به مثل مهلت دادن به وی نیازموده و به فتنه دچار نساخته.

سید رضی: این سخن را پیش از این [در شماره 116] آوردیم، جز آنکه در اینجا زیاده ای نیکو و سودمند وجود دارد.

 

+22 فروردین ماه 99، روز جمعه:

(حکمت 259 / بی وفایی با پیمان شکنان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: وفا کردن با پیمان شکن، نزد خدا پیمان شکنی است و بی وفایی با پیمان شکن، نزد خدا وفاداری است.

 

+ 21 فروردین ماه 99، روز پنجشنبه:

(حکمت 258 / راه رهایی از تنگدستی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هرگاه تنگدست شدید با خدا از راه صدقه دادن معامله کنید.

 

+ 20 فروردین ماه 99، روز چهارشنبه:

(حکمت 257 / راه شاد کردن دیگران)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به کمیل پسر زیاد نخعی فرمود: ای کمیل، خاندان خود را دستور ده تا روز را در پی تحصیل مکارم بگذرانند، و شب را به دنبال روا کردنِ نیاز خفتگان باشند. سوگند به خدایی که همه صداها را می شنود، هیچ کس دلی را شاد نساخت جز آنکه خداوند برای او از آن شادمانی لطفی فراهم ساخت. پس هرگاه مصیبتی بر او وارد آید آن لطف چون آبی که سرازیر گردد، به سوی او روانه شود تا آن مصیبت را از او دور کند، آن طور که شتر بیگانه را [از چراگاه] دور سازند.

 

+ 19 فروردین ماه 99، روز سه شنبه:

(حکمت 256 / حسادت مایه ی بیماری)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تندرستی ناشی از کمی حسادت است.

 

+ 18 فروردین ماه 99، روز دوشنبه:

(حکمت 255 / تندخویی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تندخویی نوعی دیوانگی است، زیرا انسان تندخو پشیمان می گردد و اگر پشیمان نشود دیوانگی اش همچنان پابرجاست.

 

+ 17 فروردین ماه 99، روز یکشنبه:

(حکمت 254 / تعجیل در احسان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای پسر آدم، خودت وصیّ خویش در دارایی ات باش، و آنچه می خواهی پس از تو در ثروتت کنند، به دست خودت بکن.

 

+ 16 فروردین ماه 99، روز شنبه:

(حکمت 253 / نحوه ی قسم دادن ستمگر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هرگاه خواستید ستمگر را سوگند دهید این گونه او را قسم دهید که «از حول و قوه الهی بیزار است»، زیرا اگر او به دروغ چنین سوگند خورد، در کیفرش شتاب می شود. اگر به «خدایی که جز او معبودی نیست» سوگند خورد، در کیفرش تعجیل نمی شود، چون خدای سبحان را یگانه دانسته است.

 

+ 15 فروردین ماه 99، روز جمعه:

(حکمت 252 / فلسفه ی احکام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خداوند ایمان را برای پاک شدن از آلودگی شرک واجب نمود، و نماز را برای پیراسته شدن از کبر، و زکات را برای جلب روزی، و روزه را برای امتحان تا مردم را خالص نماید، و حج را برای نزدیک شدن دینداران [یا: تقویت دین]، و جهاد را برای عزّت اسلام، و امر به معروف را برای اصلاح توده ی مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن فرومایگان، و صله ی رحم را برای زیاد شدن نفرات، و قصاص را برای محفوظ ماندن خون ها، و اجرای حدود را برای بزرگ شمردن حرام ها، و ترک نوشیدن شراب را برای حراست عقل، و دوری از دزدی را برای باقی ماندن پاکدامنی، و ترک زنا را برای حفظ نسب، و ترک لواط را برای فراوان شدن نسل، و شهادت ها [بر حقوق] را برای حمایت از حقوق انکار شده، و ترک دروغ را برای گرامی داشت راستی، و سلام را برای ایمن شدن از خطرات، و امامت را برای نظام بخشیدن به امّت، و اطاعت [از امام] را برای تعظیم مقام امامت.

 

+ 14 فروردین ماه 99، روز پنجشنبه:

(حکمت 251 / تلخی و شیرینی دنیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تلخی دنیا شیرینی آخرت است و شیرینی دنیا تلخی آخرت.

 

+ 13 فروردین ماه 99، روز چهارشنبه:

(حکمت 250 / راه معرفت خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خداوند سبحان را با گسستن تصمیم ها، و دگرگونی نیت ها و شکستن قصدها شناختم.

 

+ 12 فروردین ماه 99، روز سه شنبه:

(حکمت 249 / بهترین کارها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بهترین کارها آن است که خود را به آن وادار کنی.

 

+ 11 فروردین ماه 99، روز دوشنبه:

(حکمت 248 / پاسخ گمان نیک)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: اگر کسی به تو گمان نیک داشت گمانش را [با کار نیک خود] راست بدار. [= آن گونه که به تو گمان برده با او رفتار کن.]

 

+ 10 فروردین ماه 99، روز یکشنبه:

(حکمت 247 / کَرَم و جلب محبّت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بزرگواری [و احسان] مهرآورتر از خویشاوندی است.

 

+ 9 فروردین ماه 99، روز شنبه:

(حکمت 246 / ترس از گریز نعمت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از گریختن نعمت ها بترسید که هر گریخته ای بازنمی گردد.

 

+ 8 فروردین ماه 99، روز جمعه:

(حکمت 245 / قدرت و بی میلی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر گاه توانایی [بر دست یافتن به چیزی] بسیار شود، میل [به آن] بکاهد.

 

+ 7 فروردین ماه 99، روز پنجشنبه:

(حکمت 244 / مسئولیت در برابر نعمت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خدای متعال را در هر نعمتی حقی است. هر که آن حق را ادا کند خداوند نعمت او را می افزاید، و هر که در ادای آن کوتاهی ورزد خود را در معرضِ خطر زوال آن نعمت قرار داده است.

 

+ 6 فروردین ماه 99، روز چهارشنبه:

(حکمت 243 / تراکم پاسخ ها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر گاه پاسخ ها متعدد و انباشته شود سخن درست پوشیده ماند.

 

+ 5 فروردین ماه 99، روز سه شنبه:

(حکمت 242 / پرده ی حیا، میان بنده و خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از خدا [لااقل] تا حدودی پروا کنید هر چند اندک باشد، و میان خود و خدا پرده ای نهید هر چند نازک باشد.

 

+ 4 فروردین ماه 99، روز دوشنبه:

(حکمت 241 / پیامد ستم)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: روز [تسلط] ستمدیده بر ستم کار [قیامت] سخت تر از روز [چیرگی] ستمکار بر ستمدیده است.

 

+ 3 فروردین ماه 99، روز یکشنبه:

(حکمت 240 / سنگ غصبی در خانه)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: سنگِ غصبی در خانه موجب ویرانی آن است.

سید رضی: این سخن از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز روایت شده است، و تعجبی ندارد که شبیه هم باشند، چرا که آب زلالِ هر دو گفتار از یک چاه و ریزش هر دو از یک دلو بوده است.

 

+ 2 فروردین ماه 99، روز شنبه:

(حکمت 239 / تنبلی و سخن چینی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که سستی بر وجودش حاکم گردد حقوق دیگران را تباه سازد، و آن که از سخن چین پیروی کند دوست خود را از دست بدهد.

 

+ 1 فروردین ماه 99، روز جمعه:

(حکمت 238 / زن و زندگی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تمام وجود زن شرّ است، و بدترین چیز در او آن است که چاره ای از او نیست، [بدون او زندگی نتوان کرد].

(درباره زنان بدکردار و بدسیرت است، وگرنه زنان پاک سیرت فراوان در کلام  امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بالاتر از آن در قرآن کریم ستایش شده اند. برخی این سخن را ضرب المثل دانسته اند، از قبیل: «زن و فرزند دردسر است، و بی دردسر هم نمی شود زندگی کرد.»)

 

+ 29 اسفند ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 237 / انواع پرستش خداوند)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: قومی خدا را بشوق ثواب پرستیدند، که این پرستش تاجران است و گروهی خدا را از ترس عقاب پرستیدند، که این پرستش بردگان است و دسته ای خداوند را برای سپاسگزاری پرستیدند، این پرستش آزادمردان است.

 

+ 28 اسفند ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 236 / دنیا در دیده ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند این دنیای شما در چشم من از استخوان تهی از گوشت خوک که در دست جذامی باشد بی ارزش تر و پست تر است.

 

+ 27 اسفند ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 235 / تعریف خردمند)

به امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفته شد: خردمند چه کسی است؟ فرمود: کسی است که هر چیز را در جای خود می نهد. آنگاه گفته شد: نادان کیست؟ فرمود: گفتم چه کسی است.

سید رضی: مقصود آن است که نادان کسی است که چیزها را در جای خود نمی نهد. گویا نگفتن وصف نادان همان وصف اوست، زیرا وصف او در برابر وصف خردمند است.

 

+ 26 اسفند ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 234 / نیکوترین خصلت های زنان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: نیکوترین خصلت های زنان بدترین خصلت های مردان است: تکبر، ترس و بخل. هر گاه زن تکبّر ورزد [و به خود بنازد] خود را در اختیار کسی نمی گذارد. و هر گاه بخیل باشد دارایی خود و دارایی شوهرش را نگاه دارد. و هر گاه ترسو باشد از هر چه به او روی آورد دوری کند.

 

+ 25 اسفند ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 233 / آغازگر مبارزه نبودن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزندش حسن علیه السلام فرمود: هرگز کسی را به مبارزه فرا نخوان. و اگر تو را به مبارزه فرا خواندند بپذیر، زیرا کسی که مبارز می طلبد ستمکار است، و ستمکار به خاک خواهد افتاد.

 

+ 24 اسفند ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 232 / پاداش بسیار بر احسان اندک)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر کس با دست کوتاه ببخشد با دست بلند به او ببخشند.

سید رضی: معنای این سخن آن است که آنچه انسان از دارایی خود در راه خیر و نیکی می بخشد، هر چند اندک باشد، خدای متعال پاداش آن را بزرگ و فراوان قرار می دهد. دو دست در این عبارت، کنایه از دو نعمت اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این گفتار میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذاشته، اولی را کوتاه و دومی را بلند دانسته، زیرا نعمت های خداوند همواره چندین برابر نعمت آفریدگان است. چه نعمت های خداوند اصل و اساس همه ی نعمت هاست. بنابراین، هر نعمتی به نعمت های خدا باز می گردد، و از آنها پدید می آید.

 

+ 23 اسفند ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 231 / تعریف عدل و احسان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیان معنای آیه «خداوند به عدل و احسان امر می کند» [نحل/90] فرمود: عدل انصاف داشتن و احسان نیکویی کردن است.

 

+ 22 اسفند ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 230 / شریک شدن با انسانِ روزی دار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: با کسی که روزی به او روی آورده شریک شوید، که او برای توانگری و بی نیازی شایسته تر و به روی آوردن بهره مندی سزاوارتر است.

 

+ 21 اسفند ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 229 / قناعت و خُلق خوش)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: قناعت برای پادشاهی و خلق نیک برای برخورداری از نعمت کافی است. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام از آیه «او را به زندگانی پاک و خوشی زنده بداریم» [نحل/97] سؤال شد، فرمود: زندگی پاک و خوش قناعت است.

 

+ 20 اسفند ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 228 / ارزش های منفی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کسی که به خاطر دنیا اندوهگین است بر قضای الهی خشمگین است. کسی که از بلایی که به او رسیده شکوه می کند از پروردگارش شکایت کرده است. کسی که در برابر ثروتمند به خاطر دارایی اش فروتنی ورزد دو سوم دینش [از دست] رفته است. کسی که قرآن بخواند و بمیرد و به آتش درآید از کسانی بوده که آیات خدا را به سخریه می گرفته است. کسی که دلش آکنده از دوستی دنیا گشته سه چیز دنیا از دل او جدا نگردد: غمی که رهایش نکند، حرصی که او را وانگذارد، و آرزویی که به آن دست نیابد.

 

+ 19 اسفند ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 227 / تعریف ایمان)

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤال شد ایمان چیست؟ فرمود: ایمان با دل شناختن، با زبان اقرار کردن و با اعضا عمل کردن است.

 

+ 18 اسفند ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 226 / خواری طمعکار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: طمعکار در بند خواری گرفتار است.

 

+ 17 اسفند ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 225 / حسادت بر تندرستی دیگران)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شگفتا! که حسودان از تندرستی خود در غفلتند.

 

+ 16 اسفند ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 224 / پیامدهای کردارهای نیک)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: سکوتِ بسیار وقار پدید می آورد. رعایت انصاف پیوستگان [و دوستان] را فراوان می گرداند. بخشش منزلت ها را بزرگ سازد. فروتنی نعمت را تمام کند. تحمل رنج و خرج دیگران سروری به همراه می آورد. شیوه ی عادلانه دشمن را شکست می دهد. بردباری در برابر بی خرد یاورانِ انسان علیه او را می افزاید.

 

+ 15 اسفند ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 223 / ثمره ی حیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کسی که حیا جامه اش را بر او پوشاند مردم عیبش را نبینند.

 

+ 14 اسفند ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 222 / شریف ترین بزرگواری)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از شریف ترین کارهای مرد بزرگوار، غفلت ورزیدن اوست از چیزی که می داند.v

 

+ 13 اسفند ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 221 / ستم بر بندگان خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بد توشه ای برای روز جزاست ستم کردن بر بندگان خدا.

 

+ 12 اسفند ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 220 / حکم بر اساس گمان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: حکم کردن علیه انسانِ مورد اعتماد بر اساس گمان، دور از عدالت است.

 

+ 11 اسفند ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 219 / قربانگاه خِرَد)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بیشترین قربانگاه خردها آنجاست که برق های طمع می تابد.

 

+ 10 اسفند ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 218 / حسادت بر دوست)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: رشک بردنِ دوست از خالص نبودن دوستی اوست.

 

+ 9 اسفند ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 217 / شناخت افراد هنگام شدائد)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: در دگرگونی اوضاع و احوال گوهر مردان شناخته می شود.

 

+ 8 اسفند ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 216 / آفت توانگری)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر که به نوایی رسید بر دیگران برتری ورزید.

 

+ 7 اسفند ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 215 / نتیجه ی نزاع)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: مخالفت [با نظر مصلت اندیشان] تدبیر [ایشان] را ویران می سازد.

 

+ 6 اسفند ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 214 / ثمره ی نرم خویی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر که نهال وجودش نرم [و اخلاقش خوش] باشد شاخ و برِ او [= دوستان و یارانش] فراوان است. [یعنی هر که خوشخوی بود دوستانش فراوان گردد.]

 

+ 5 اسفند ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 213 / تحمّل سختی ها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: سختی های روزگار را تحمّل کن و گرنه هرگز خشنود نخواهی شد.

 

+ 4 اسفند ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 212 / زیانِ خودپسندی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خودپسندیِ آدمی یکی از حسودانِ خِرد اوست.

 

+ 3 اسفند ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 211 / نکته های اخلاقی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بخشندگی [و جوانمردی] پاسبان آبروهاست. بردباری سبب بسته شدن دهانِ بی خِرَد است. گذشت زکاتِ پیروزی است. فراموش کردن [و دوری کردن از] کسی که به تو خیانت کرده مجازات تو [در حق او] است. مشورت کردن همان راه یافتن به مقصود است. کسی که به اندیشه ی خود بسنده کرد [و خود را از مشورت محروم ساخت] خویشتن را به مخاطره انداخت. شکیبایی سختی ها را دور می کند. بی تابی یاور زمانه [برای فرسودن آدمی] است. گرامی ترین ثروت رها کردن آرزوست. بسا عقلی که به دست هوای فرمانروا اسیر است. به یاد سپردن تجربه، خود توفیقی است. دوستی خویشاوندی است که به دست آمده. از کسی که از تو رنجیده ایمن نباش.

 

+ 2 اسفند ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 210 / نحوه ی پروای از خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از خدا بترسید و پروا کنید، ترسیدن کسی که دامن همت به کمر بسته و خود را آماده و از علاقه ها جدا ساخته، و با چالاکی تلاش نموده، و در فرصتی که داشته کوشیده، و از بیم تمام شدن مهلت به سوی عمل شتافته، و در امر بازگشت به آخرت، و عاقبت کار، و برگشت به حساب در اندیشه شده است.

 

+ 1 اسفند ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 209 / بازگشت حق به صاحب آن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دنیا پس از سرکشی به ما روی می آورد آن گونه که شتر چموش به فرزند خود مهربانانه باز می گردد. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «می خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده اند منت نهیم و ایشان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم». [قصص / 5]

 

+ 30 بهمن ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 208 / غفلت از خود)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که به حساب خویش رسید سود برد، و آن که از خود غفلت ورزید زیان دید. آن که ترسید ایمن شد، آن که پند گرفت بینا گشت، و هر که بینا گشت فهمید، و هر که فهمید دانست.

 

+ 29 بهمن ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 207 / راه بردبار شدن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: اگر به واقع بردبار نیستی بردباری را بر خود تحمیل کن، زیرا کمتر اتفاق می افتد کسی خود را شبیه قومی گرداند و یکی از ایشان نشود.

 

+ 28 بهمن ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 206 / نخستین پاداش بردبار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: نخستین پاداشی که بردبار از بردباریش دریافت می کند، آن است که مردم در رویارویی با نادان یاور اویند.

 

+ 27 بهمن ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 205 / گنجایش ظرف دانش)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر ظرفی به واسطه ی آنچه در آن می نهند تنگ می شود، مگر ظرف دانش که با علم گنجایشش بیشتر می گردد.

 

+ 26 بهمن ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 204 / تشویق به احسان کردن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که نیکی تو را سپاس نمی گوید تو را از نیکی کردن باز ندارد، زیرا کسی تو را سپاس می گوید که بهره ای از احسان تو نبرده است. گاه شود که حظّی که از سپاسِ سپاسگزار نصیب تو می شود بیش از آن مقداری است که فرد ناسپاس تباه ساخته است، «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». [آل عمران / 134]

 

+ 25 بهمن ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 203 / پروا از خدا و استقبال از مرگ)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای مردم از خدایی پروا کنید که اگر بگویید بشنود، و اگر در دل نهفته دارید بداند. به سوی مرگ پیشی گیرید که اگر از آن بگریزید شما را دریابد، و اگر بایستید شما را بگیرد، و اگر آن را از یاد ببرید شما را به یاد آورد.

 

+ 24 بهمن ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 202 / شرط بیعت با امام)

وقتی طلحه و زبیر به امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفتند: «به شرطی با تو بیعت می کنیم که ما را در حکومت شریک خود سازی» فرمود: نه، اما شما در نیرومند ساختن و یاری خواستن شریک، و هنگام ناتوانی و سختی کمک باشید.

 

+ 23 بهمن ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 201 / حراست فرشتگان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: با هرکس دو فرشته است که از او پاسداری می کنند، و زمانی که تقدیر خداوند بیاید او را به سرنوشتش وا می گذارند. همانا مدت عمری [که برای هرکس معین شده] حفاظ استواری [در برابر اسباب هلاکت] است.

 

+ 22 بهمن ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 200 / اوباش)

وقتی جنایتکاری را در حالی که جماعتی از اوباش با او بودند، نزد امام علیه السلام آوردند، امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خوش مباد چهره هایی که جز در کار زشت دیده نمی شوند.

 

+ 21 بهمن ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 199 / توصیف فرومایگان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصف اوباش و فرومایگان فرمود: آنان کسانی هستند که هرگاه جمع شوند پیروز گردند، و هرگاه متفرق شوند شناخته نگردند. برخی سخن امام علیه السلام را این گونه نقل کرده اند: آنان کسانی هستند که هرگاه جمع شوند زیان رسانند، و هرگاه متفرق گردند مفید باشند. سؤال شد: زیانِ اجتماع آنان را دانستیم، اما فایده ی متفرق بودنشان چیست؟ فرمود: هر یک از آنان که پیشه ی خاصی دارد به کار خویش بازمی گردد و مردم را سود می رساند، مانند بنّا که به کار ساختمان، و بافنده که به کارگاه نساجی، و نانوا که به نانوایی خویش بازمی گردد.

 

+ 20 بهمن ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 198 / سخن حق و اراده ی باطل)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی سخن خوارج را شنید که «حکمی جز برای خدا نیست» فرمود: سخن حقی است که با آن باطلی قصد شده.

 

+ 19 بهمن ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 197 / راه زدودن ملالت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: همان گونه که بدن ها خسته می شوند، دل ها نیز ملول می گردند. در این هنگام لطائف حکمت را برای [آسایش] آنها بجویید.

 

+ 18 بهمن ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 196 / ارزش عبرت آموزی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آنچه از مالت [رفت و] تو را پند آموخت، از دستت نرفته است.

 

+ 17 بهمن ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 195 / بخل)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی از کنار نجاستی که در مزبله ای بود گذشت، فرمود: این چیزی است که بخیلان در آن بخل می ورزیدند. در روایت دیگری آمده است: این چیزی است که دیروز در [به دست آوردنِ] آن از یکدیگر پیشی می گرفتید.

 

+ 16 بهمن ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 194 / فرو خوردن خشم)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام مکرر می فرمود: وقتی خشمناک شوم، کی خشم خویش را فرو نشانم؟ آیا هنگامی که قدرت بر انتقام ندارم، تا به من گویند: اگر شکیبایی می نمودی بهتر بود؟ یا وقتی که بر انتقام توانایم، تا به من گویند: اگر در می گذشتی نیکوتر بود؟

 

+ 15 بهمن ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 193 / مدارا با خود)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دل ها را شهوتی [و میلی] و روی آوردنی است و پشت کردنی. پس آن را از جانب شهوتش و به وقت روی آوریش بکار گیرید، زیرا که دل چون با اکراه به کاری واداشته شود، کور می گردد.

 

+ 14 بهمن ماه 98، روز دوشنبه: 

(حکمت 192 / مال اندوزی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: پسر آدم؛ آنچه بیش از نیازت به دست آوردی برای دیگران ذخیره ساختی.

 

+ 13 بهمن ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 191 / وضع انسان در دنیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آدمی در دنیا چون هدفی است که تیرهای مرگ به سویش می آیند، یا چون غارت شده ای است که بلاها [برای ربودن اموالش] به سویش می شتابند. با هر جرعه [که می نوشد] قطره ای در گلو جهد، و با هر لقمه اش گلو گرفتنی باشد. بنده به نعمتی دست نمی یابد جز به قیمت از کف دادن نعمتی دیگر. به استقبال روزی تازه از عمرش نرود مگر به بهای جدا شدن از روزی دیگر از مدت عمرش. پس ما یاوران مرگیم، جان هامان هدف مردن ها. پس از کدام سو به پایداری امید بندیم؟ و این شب و روز بنایی را بالا نبردند جز آنکه در ویران کردن آنچه ساخته، و پراکندنِ آنچه گردآورده بودند، به سرعت تاختند.

 

+ 12 بهمن ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 190 / معیار خلافت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شگفتا! آیا مصاحبت با پیامبر موجب خلافت می گردد، اما مصاحبت و خویشاوندی [هر دو با هم] موجب آن نمی شود؟! 

در این باره شعری از آن حضرت روایت شده: اگر با شورا زمام حکومت را به دست گرفتی، این چه شورایی بود که رأی دهندگان در آن حضور نداشتند. و اگر از راه خویشاوندی با پیامبر بر مدعیان احتجاج نمودی، دیگری به پیامبر سزاوارتر و نزدیک تر بود.

 

+ 11 بهمن ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 189 / صبر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن را که شکیبایی نجات ندهد بی تابی هلاکش سازد.

 

+ 10 بهمن ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 188 / ایستادگی در برابر حق)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر که در برابر حق قد علم کند نابود گردد.

 

+ 9 بهمن ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 187 / نزدیکی سفر آخرت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کوچ کردن [از دنیا به سوی آخرت] نزدیک است.

 

+ 8 بهمن ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 186 / آغازکننده ی ستم)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که آغاز به ستم می کند فردا دستش را به دندان خواهد گزید.

 

+ 7 بهمن ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 185 / حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: نه من دروغ گفتم و نه به من دروغ گفتند، نه گمراه شدم و نه کسی را گمراه ساختم.

 

+ 6 بهمن ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 184 / یقین امیرالمؤمنین علی علیه السلام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از آن وقت که حق را به من نمایاندند در آن تردید نکردم.

 

+ 5 بهمن ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 183 / اختلاف)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دو دعوت که بر خلاف هم باشند ناچار یکی از آنها گمراهی است.

 

+ 4 بهمن ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 182 / سکوت و سخن نابجا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: سکوت از گفتار خردمندانه خیری در بر ندارد، چنان که در سخن جاهلانه خیری وجود ندارد.

 

+ 3 بهمن ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 181 / ثمره ی سستی در کارها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: میوه ی کوتاهی در امور ندامت است و میوه ی دوراندیشی سلامت است.

 

+ 2 بهمن ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 180 / طمع)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: طمع بردگیِ همیشگی است.

 

+ 1 بهمن ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 179 / لجاجت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: لجاجت و ستیزه جویی تدبیر را تباه می کند.

 

+ 30 دی ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 178 / راه کندن ریشه ی بدی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ریشه ی بدی را با برکندن آن از سینه ی خود، از سینه ی دیگران بدر آور.

 

+ 29 دی ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 177 / شیوه ی تنبیه بدکار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار بیازار [و از کار زشت بازدار].

 

+ 28 دی ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 176 / ابزار ریاست)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ابزار سیاست [و مدیریت] وسعت نظر [و قدرت تحمل سختی ها] است.

 

+ 27 دی ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 175 / روش برخورد با امور دشوار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر گاه از چیزی ترسیدی خود را درون آن افکن، زیرا سختی پرهیز از آن بزرگتر از چیزی است که از آن می ترسی.

 

+ 26 دی ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 174 / خشم هم برای خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که برای خشنودی خدا نیزه ی خشم را تیز سازد بر کُشتن اهل باطل، هر اندازه نیرومند هم که باشند، توانا شود.

 

+ 25 دی ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 173 / بهره مندی از اندیشه های معتبر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که به آراء معتبر روی آورد موارد خطا را بشناسد.

 

+ 24 دی ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 172 / دشمنی با نادانسته ها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: مردم دشمن چیزی هستند که نمی دانند.

 

+ 23 دی ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 171 / لقمه ی حرام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بسا یک خوردنِ [نامناسب]، که انسان را از خوردن های بسیار باز دارد.

 

+ 22 دی ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 170 / ترک گناه و توبه)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ترک گناه آسان تر از درخواست توبه است.

 

+ 21 دی ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 169 / روشن بودن حقیقت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: برای کسی که دو چشمِ باز و بینا دارد، صبح روشن است.

 

+ 20 دی ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 168 / نزدیک بودن مرگ)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: مرگ نزدیک است، و مدت مصاحبت [با دنیا] کوتاه است.

 

+ 19 دی ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 167 / زیانِ خودپسندی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خودپسندی از فزونی [و پیشرفت] باز دارد.

 

+ 18 دی ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 166 / پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: مرد را به سبب تأخیر در گرفتن حقش نکوهش نکنند، کسی نکوهش می شود که چیزی بگیرد که از آنِ او نباشد.

(به گفته ی ابن ابی الحدید، امام این سخن را در پاسخ به کسی گفت که بر وی خرده گرفت که: «چرا حقِ امامت را که از آنِ توست دیر طلب کردی؟»)

 

+ 17 دی ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 165 / محدوده ی اطاعت از مخلوق)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: فرمانبرداری از مخلوق در راه معصیت خالق روا نیست.

 

+ 16 دی ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 164 / روش برخورد با متجاوزان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که حقِ حق ناشناسی را ادا کند، او را بندگی کرده است.

 

+ 15 دی ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 163 / فقر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تنگدستی مرگِ بزرگ تر است.

 

+ 14 دی ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 162 / نهان داشتن اسرار خویش)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که راز خود را نهان ساخت، اختیار را در دست خود گذاشت.

 

+ 13 دی ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 161 / اهمیت مشورت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که خود رأی شد هلاک گشت، و آن که با مردان شایسته مشورت کرد خود را در خِرَد ایشان شریک ساخت.

 

+ 12 دی ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 160 / فرمانروایی و خودکامگی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که به فرمانروایی رسید خودکامه گردید.

 

+ 11 دی ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 159 / حضور در مواضع تهمت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر که در مواضع تهمت [= جاهایی که موجب بدگمانی است] حضور یافت حق ندارد کسی را که به او گمان بد برده است نکوهش کند.

 

+ 10 دی ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 158 / نکوهش با احسان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: برادرت را با احسان به او نکوهش کن، و با بخشش به او شرّش را به خودش بازگردان.

 

+ 9 دی ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 157 / اتمام حجّت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: حقیقت به شما نشان داده شد اگر ببینید، و هدایت شدید اگر پذیرای آن باشید، و به شما شنواندند اگر بشنوید.

 

+ 8 دی ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 156 / اطاعت از ولیّ خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از کسی که عذری در عدم شناخت او ندارید، اطاعت کنید.

 

+ 7 دی ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 155 / وفای به عهد)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به پایه های استوار پیمان چنگ زنید [و به عهد خود وفادار بمانید.]

 

+ 6 دی ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 154 / خشنودی از گناه)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که از کار قومی خشنود است مانند کسی است که در انجام آن کار همراه ایشان بوده است. و هر کس در کار باطلی شرکت جوید دو گناه دارد: گناه انجام دادن آن، و گناه خشنودی از آن.

 

+ 5 دی ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 153 / صبر در کار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: انسان شکیبا سرانجام به مقصود برسد هر چند زمانی دراز بگذرد.

 

+ 4 دی ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 152 / زوال نعمت ها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر نعمتی که روی آورد برگشتی دارد، و آنچه برمی گردد گویی نبوده است.

 

+ 3 دی ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 151 / پایان کار)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر انسانی سرانجامی شیرین و یا تلخ دارد.

 

+ 2 دی ماه 98، روز دوشنبه: 

(حکمت 150 / هشدارها و اندرزها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به کسی که از او موعظه خواست، فرمود: از کسانی نباش که بدون عمل دل به آخرت بسته، و به واسطه ی آرزوی طولانی توبه را به تأخیر انداخته، درباره ی دنیا سخن زاهدان را می گوید، اما همچون دنیا دوستان عمل می کند. اگر از دنیا به او دهند سیر نگردد، و اگر از آن محرومش کنند قانع نگردد. از شکر آنچه به او داده شده ناتوان است، و در آنچه باقیمانده زیاده خواه است. از بدی بازمی دارد و خود بازنمی ایستد، و به آنچه خود نمی کند فرمان می دهد. صالحان را دوست دارد اما مانند آنان عمل نمی کند، و گناه کاران را دشمن دارد در حالی خود از ایشان است. در اثر زیادی گناهان مرگ را ناخوش دارد، و بر کاری که به خاطر آن از مرگ می هراسد می ایستد [و آن را ترک نمی کند.] اگر بیمار شود [از کارهای بدش] نادم می گردد، و اگر سلامت یابد با احساس امنیت به لهو پردازد. هرگاه در عافیت باشد دچار خودپسندی شود، و هرگاه به بلا گرفتار آید ناامید گردد. اگر مصیبتی به او رسد با اضطرار خدا را خواند، و اگر در آسایش باشد با غرور از خدا روی بگرداند. هوای نفس در انجام آنچه به آن گمان دارد، بر ایشان چیره شود، اما او در انجام آنچه به آن یقین دارد بر هوای نفس غالب نشود. بر دیگران به کمتر از گناه خویش بترسد، و به پاداشی بیش از مقدار عملش امید بندد. اگر بی نیاز شود سرکشی کند و فریفته گردد، و اگر نیازمند شود ناامید و سست گردد. هنگام عمل کوتاهی کند، و هنگام تقاضا زیاده خواهد. اگر با شهوتی رویارو شود گناه را مقدّم می دارد و توبه را به تأخیر می اندازد، و اگر به رنج افتد از وظایف دینی خود دور می گردد. عبرت آموزی را [برای دیگران] وصف می کند و خود عبرت نمی گیرد. در اندرز دادن مبالغه می کند و خود اندرز نمی پذیرد. به سخن گفتن خود می نازد [یا: در سخن، خود را برتر می پندارد]، و به کار نیک کمتر می پردازد. به آنچه ناپایدار است تمایل دارد، و در آنچه پایدار است سهل انگاری می ورزد. غنیمت [= انفاق در راه خدا] را خسارت، و خسارت [= امساک از انفاق] را غنیمت می شمارد. از مرگ می ترسد، و پیش از فوت فرصت به کار نمی پردازد. گناه دیگران را بزرگ می شمارد در حالی خود بزرگ تر از آن را مرتکب می شود و کوچک به حساب می آورد، و طاعت خویش را بزرگ می شمارد در حالی که همان را از دیگران ناچیز می انگارد. در نتیجه، مردم را سرزنش می کند، و در حق خویش آسان می گیرد. به لهو پرداختن با توانگران نزد او شیرین تر از یاد خدا کردن با تنگدستان است. به زیان دیگران و به سود خود داوری می کند، دیگران را راهنمایی و خود را گمراه می سازد. پس دیگران از او فرمان برند، و او خدا را نافرمانی می کند. حق خود را کامل می ستاند و حق دیگران را کامل نمی دهد. در غیر راه خدا از مردم بیم دارد اما در حق مردم از خدا بیم ندارد.

(سید رضی: اگر در این کتاب جز این گفتار نبود برای اندرز سودمند، و حکمت رسا، و بصیرتِ انسان بصیر، و عبرت آموزی برای نگرنده ی اندیشنده کافی بود.)

 

+ 1 دی ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 149 / اهمیت خودشناسی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که اندازه ی خویش ندانست به هلاکت رسید.

 

+ 30 آذر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 148 / زبان، بروز دهنده ی شخصیت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: [شخصیت] آدمی زیر زبان او نهفته است.

 

+ 29 آذر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 147 / آسیب شناسی گروه های گوناگون مردم)

سخنی از امیرالمؤمنین خطاب به کمیل پسر زیاد نخعی. کمیل (از یاران خاص امیرمؤمنان علیه السلام است. به سال 12 هجرت به دنیا آمد، در صفین در رکاب امام جنگید و از کارگزاران آن حضرت بود. دعای معروف کمیل از او روایت شده است. او در سال 82 به دستور حجاج کشته شد.) پسر زیاد گفت: امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام دستم را گرفت و مرا به بیابان برد، چون به صحرا رسید آهی دراز [حاکی از غمی جانکاه] کشید، آنگاه فرمود: ای کمیل، این قلوب ظرف هایی است، و بهترین آنها نگاهدارنده ترین آنهاست، پس آنچه را برایت می گویم به خاطر سپار. مردم سه دسته اند؛ دانای خداشناس، آموزنده بر راه نجات، مگسانی [یا: فرومایگانی] سرگردان در هوا که در پی هر صدایی روند، و با هر باد به سویی گرایند، نه از نور دانش روشنی گرفته اند، و نه به پایه ای استوار پناه برده اند. ای کمیل، دانش بهتر از مال است. دانش تو را حفظ می کند، و تو ثروت را. مال را هزینه کردن می کاهد، و دانش را مصرف کردن [و منتشر ساختن] می افزاید. پرورده ی مال [= آنچه با بذل مال به دست می آید] با زوال مال از بین می رود. ای کمیل، پسر زیاد، شناختِ [فضیلتِ] دانش، دین است که برای آن پاداش دهند [یا: بدان گردن باید نهاد]. با دانش است که انسان در زندگانی اش طاعت فراهم می کند، و پس از مرگش نام نیک به جای می گذارد. دانش فرمانده است و مال فرمانبردار. ای کمیل، پسر زیاد، مال اندوزان در همان حال که زنده اند، مرده اند، و عالمان تا وقتی که روزگار باقی است، پاینده اند. بدن هاشان [پس از مرگشان] ناپیداست، و آثارشان [یا: شخصیتشان] در قلب ها موجود است. بدان که در اینجا [و به سینه ی خود اشاره فرمود] دانش فراوانی است، اگر حاملانی برای آن می یافتم [به آنان می آموختم.] آری، فرد تیزهوش برای آن یافتم، محلّ اعتماد نبود، کسی بود که دین را وسیله ای برای دنیا ساخته، و با نعمت های خدا بر بندگانش بزرگی نموده، با حجت های او بر اولیائش فخر می فروخت، یا دیگری را می بینم که فرمانبردار حاملانِ [پیام] حق است، اما به اطراف و جوانب حق بصیرت ندارد، با اولین شبهه ای که مواجه می شود شک در دلش پدیدار می گردد. بدان، نه این [سزاوار آن دانش است] و نه آن. یا فردی را می یابم که سخت در پی لذت است، و زمام خویش را در اختیار شهوت نهاده. یا کسی که شیفته ی گِرد آوردن و انباشتن ثروت گشته. این دو تن هیچ اندازه پاسداری از دین نکنند. شبیه ترین موجود به اینان چهارپایان چرنده در علفزارند. این گونه دانش با مرگ حاملان آن می میرد. آری، زمین از کسی که برای خدا با حجت بپا خیزد، خالی نمی ماند، او یا نمایان و شناخته شده است، یا ترسان و پنهان، [او هست] تا حجت ها و نشانه های روشن خدا باطل نگردد. اینان چند تن اند؟ و کجایند؟ به خدا سوگند که عددشان اندک، اما منزلتشان نزد خداوند بسیار بزرگ است. خداوند توسط ایشان حجت ها و نشانه هایش را نگاه می دارد، تا زمانی که آن را به کسانی همچون خود سپارند، و بذرش را در قلب هایشان بکارند. علم با بصیرت حقیقی به سوی ایشان هجوم آورده، و روح یقین را با خود همراه ساخته اند، آنچه را نازپروردگان برخوردار سخت و دشوار می شمارند [= طعام ساده و لباس خشن و مانند آن] آسان یافته اند، و به آنچه نادانان از آن در هراس اند، اُنس گرفته اند، با تن هایی همنشین دنیایند که ارواحشان به ملأ اعلی آویخته است. اینان جانشینان خداوند در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خداوند هستند. آه، آه، که چه آرزومند دیدار آنانم! ای کمیل، هر گاه که خواستی بازگرد.

 

+ 28 آذر ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 146 / راه حفظ ایمان و دفع بلا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ایمان خود را با صدقه نگاه دارید، دارایی هایتان را با زکات محفوظ سازید. و امواج بلا و گرفتاری را با دعا از خود دور نمایید.

 

+ 27 آذر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 145 / روزه و نمازِ بی ثمر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنه کامی بهره ای نبرد. و بسا نمازگزاری که از نمازش جز بیداری و رنج حظی نبرد، خوشا خواب زیرکان و خوشا افطار آنان.

 

+ 26 آذر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 144 / صبر در مصیبت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شکیبایی به مقدار گرفتاری و مصیبت می رسد. کسی که هنگام مصیبت دست بر پا کوبد [و ناله و فغان سر دهد] عملش [یا: پاداشش] تباه می گردد.

 

+ 25 آذر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 143 / نیمی از پیری)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: غصه خوردن نیمی از پیری [و فرسودگی] است.

 

+ 24 آذر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 142 / دوستی ورزیدن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دوستی ورزیدن نیمی از عقل است.

 

+ 23 آذر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 141 / کمی نانخور)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کمی عائله [= نانخور] یکی از دو راحتی است.

 

+ 22 آذر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 140 / میانه روی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کسی که میانه روی پیشه سازد فقیر نگردد.

 

+ 21 آذر ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 139 / به اندازه ی دنیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: یاری خدا [یا: روزی] آن اندازه رسد که بدان نیاز افتد.

 

+ 20 آذر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 138 / سخاوت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کسی که یقین به عوض [و پاداش] دارد با سخاوت خواهد شد.

 

+ 19 آذر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 137 / صدقه)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: روزی را با صدقه دادن فرود آورید.

 

+ 18 آذر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 136 / نماز، حج، زکات، جهاد)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: نماز مایه ی تقرّبِ [یا: قربانیِ] پرهیزکاران است. حجّ جهاد ناتوانان است. برای هر چیز زکاتی است، و زکات بدن روزه است. جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.

 

+ 17 آذر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 135 / چهار جفت ملازم)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر که را چهار چیز عطایش کنند از چهار چیز محرومش نسازند. کسی را که دعا بخشند از اجابت محروم نسازند. کسی را که توبه دهند، از پذیرش محروم نکنند. کسی را که استغفار عطا کنند، از آمرزیدن بی بهره نکنند. و کسی را که شکر بخشند از اضافه شدن نعمت محروم ننمایند.

(سید رضی: شاهد این مدعا در کتاب خدای متعال است. خدای عزّوجلّ درباره دعا فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم». [غافر/50] درباره استغفار فرمود: «هر کس بد کند یا بر خودش ستم نماید آن گاه از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.» [نساء/110] و درباره شکر فرمود: «اگر شاکر باشید [نعمت های] شما را می افزایم». [ابراهیم/7] و درباره توبه فرمود: «بازگشت به خدا برای کسانی است که از روی جهالت عمل نادرستی انجام می دهند سپس به زودی توبه می کنند. خداوند توبه ایشان را می پذیرد و خداوند دانا و حکیم است». [نساء/17]

 

+ 16 آذر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 134 / دوست حقیقی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دوست آنگاه دوست [حقیقی] است که برادر خود را در سه موقعیت بپاید: گرفتاری، پشت سر، پس از مردن.

 

+ 15 آذر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 133 / آن که خود را به دنیا فروخت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دنیا سرای عبور است نه خانه ی ماندن، مردم در آن دو گونه اند: یکی آن که خود را به [دنیا] فروخت و خود را تباه ساخت، و دیگری آن که خود را خرید و آزاد ساخت.

 

+ 14 آذر ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 132 / بانگ هر روز فرشته)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خداوند فرشته ای دارد که هر روز فریاد می کند: بزایید برای مردن، مال جمع کنید برای نابود شدن، و بسازید برای ویران گشتن.

 

+ 13 آذر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 131 / نکوهش نکوهنده ی دنیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی شنید مردی دنیا را نکوهش می کند، فرمود: ای کسی که دنیا را نکوهش می کنی، اما خود فریفته ی مکر او گشته ای، با باطل هایش فریب خورده ای. آیا خود فریفته ی دنیایی آنگاه آن را نکوهش می کنی؟ آیا تو دنیا را گناهکار می شماری یا دنیا تو را؟ کی دنیا تو را به لغزش کشاند، و کی تو را فریفت؟ آیا دنیا تو را با گورهای پدرانت که در آن پوسیدند تو را فریفت؟ یا با خوابگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیدند؟ چند بیمار را با دست های خود خدمت کردی؟ و چند مریض را پرستاری نمودی؟ شفای آنان را می جُستی، و از پزشکان داروهای درد ایشان را خواستار بودی. اما فردا که می شد داروی تو در بهبود آنان تأثیری نداشت، و گریه ات به حال آنان سودمند نمی شد، و ترس تو به حال هیچ یک از آنان فایده ای نمی بخشید، و به آنچه در حق وی خواستار آن بودی، دست نمی یافتی، و مرگ را با توان خود از او دور نساختی. دنیا از آن بیماران برای تو نمونه ای ساخت و پرداخت، با از پا افتادن آنان هلاکت تو را به تو نمایاند. دنیا خانه ی راستی است برای کسی که او را راستگو دانست، سرای عافیت [و تندرستی] است برای کسی که آن را شناخت و فهمید، خانه ی توانگری است برای کسی که از آن توشه گرفت، و جایگاه اندرز است برای کسی که پند پذیرد. سجده گاه دوستان خدا، مصلّای فرشتگان حق، محل نزول وحی خدا، و تجارتخانه ی اولیای حق است، که در آن رحمت به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهش می کند در حالی که بانگ برداشته که جدا شدنی است، و فریاد برآورده که نخواهد ماند، و اعلام کرده که خود و اهلش خواهند مرد. دنیا با رنج و محنت خود نمونه ای از رنج های آخرت ترسیم کرد، و با شادی خود به شادمانی آخرت تشویق کرد. شامگاه را به سلامت گذراند و بامداد با مصیبتی سخت بازگشت، تا مشتاق سازد، بیم دهد، بترساند، و پرهیز دهد. مردانی دنیا را در بامدادِ ندامت سرزنش کنند، و دیگران روز رستاخیز آن را ستایش کنند، همان کسانی که دنیا آنان را یادآور شد و آنان متذکر شدند، با آنان سخن گفت و آنان سخنش را راست شمردند، اندرزشان داد و آنان پندش را پذیرا گشتند.

 

+ 12 آذر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 130 / گفت و گو با مردگان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگامی که از صفّین بازگشت به گورهای بیرون کوفه نگریست و فرمود: ای ساکنان سراهای هراسناک، و محل های بی آب و گیاه، و گورهای تاریک، ای در خاک خفتگان، ای بی کسان، ای تنهایان، ای وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پی شما می آییم. خانه هایتان را دیگران ساکن شدند، و همسرانتان را دیگران به همسری گرفتند، و دارایی هایتان را [وارثان] میان خویش تقسیم کردند. این گزارش آن چیزی است که نزد ماست، پس نزد شما چه خبر است؟ آنگاه امام رو به یارانش کرد و فرمود: اگر به آنان اجازه ی سخن داده می شد، به شما می گفتند که بهترین توشه پارسایی است.

 

+ 11 آذر ماه 98، روز دوشنبه: 

(حکمت 129 / بزرگی آفریننده و کوچکی آفریده)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: عظمت آفریننده ی هستی نزد تو، آفریده را در دیده ات کوچک می کند.

 

+ 10 آذر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 128 / آغاز و پایان سرما)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: در آغاز سرما خود را از آن مواظبت نمایید و در پایانش از آن استقبال کنید، که سرما با بدن ها همان کند که با درختان، آغازش می سوزاند و پایانش برگ می رویاند.

 

+ 9 آذر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 127 / کوتاهی در عمل)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: آن که در عمل کوتاهی و کاهلی کند دچار غم و اندوه گردد. آن را که در مال و جانش سهمی برای خدا نیست خدا را به او نیازی نیست.

 

+ 8 آذر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 126 / اظهار شگفتی از چند تن)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: از انسان بخیل در شگفتم که به سوی همان فقری می شتابد که از آن می گریخت، و همان توانگریی را از دست می دهد که در طلب آن بود. در دنیا مانند تنگدستان زندگی را می گذراند، و در آخرت مانند توانگران از او حساب می کشند. از متکبری در شگفتم که دیروز نطفه ای بود و فردا مرداری خواهد شد. در شگفتم از کسی که در وجود خدا شک می کند در حالی که آفریده ی خدا را می بیند. در شگفتم از کسی که مرگ را از یاد برده در حالی که کسانی را که می میرند می بیند. در شگفتم از کسی که آخرت را انکار می کند در حالی که دنیا را می بیند. در شگفتم از کسی که سرای ناپایدار را آباد می سازد و سرای پایدار را وا می گذارد.

 

+ 7 آذر ماه 98، روز پنجشنبه:

(حکمت 125 / تعریف اسلام)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: اسلام را چنان تعریف کنم که احدی پیش از من نکرده باشد: اسلام همان تسلیم [و سرسپردگی] است، تسلیم همان یقین [و باور قطعی] است، یقین همان تصدیق [و راست دانستن احکام خدا] است، و تصدیق همان اقرار [به آن احکام] است، و اقرار همان ادای [وظیفه] است و ادا نمودن همان عمل کردن است.

 

+ 6 آذر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 124 / غیرت زن و شوهر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: غیرت ورزیدن زن [بر شوهرش] کفر است، و غیرت ورزیدن مرد [بر همسرش] ایمان است.

 

+ 5 آذر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 123 / الگوها)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: خوشا به حال کسی که نفس خویش را خوار داند، کسبش پاک، باطنش خوب و اخلاقش نیکو باشد، زیاده ی مال خویش را ببخشد، و سخنان زیاده نگوید، شرّ خود را از مردم بازدارد، عمل به سنّت پیامبر برایش کافی [یا: آسان] باشد، و به بدعت متهم نباشد.

سید رضی: بعضی این فراز و نیز فراز پیشین را از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دانسته اند.

 

+ 4 آذر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 122 / عبرت از مرگ یاران)

وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام جنازه ای را تشییع می کرد، صدای خنده ی مردی را شنید، فرمود: گویا مرگ را در این دنیا تنها برای دیگران نوشته اند، و گویا حق را در آن بر دیگران واجب کرده اند، و گویا مردگانی که می بینیم مسافرانی هستند که خیلی زود به سوی ما بازمی گردند. آنان را درون گورهایشان می گذاریم، و میراثشان را می خوریم، انگار ما پس از ایشان جاودانه هستیم، که اندرز هر پند دهنده ای را فراموش کرده ایم و در نتیجه گرفتار قهر بلا و آفت شده ایم.

 

+ 3 آذر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 121 / دو گونه عمل)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: چقدر این دو گونه عمل متفاوتند: عملی که لذتش برود و کیفر و زیانش بماند، و عملی که رنج آن بگذرد و پاداشش بماند.

 

+ 2 آذر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 120 / ویژگی های قبایل قریش)

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی قریش پرسش شد، فرمود: اما خاندان مخزوم، گُل خوشبوی قریش اند، سخن گفتن با مردانشان و ازدواج با زنانشان را دوست داریم. اما خاندان عبدشمس دوراندیش تر و در مواجهه ی با رویدادها توانمندترند. و اما ما [خاندان هاشم] در آنچه به دست داریم بخشنده تر و هنگام مرگ [در میدان نبرد] در جانفشانی جوانمردتریم. خاندان عبدشمس تعدادشان بیشتر، فریبکارتر و زشت کردارترند، و ما در سخن فصیح تر، و خیرخواه تر و گشاده رو تریم.

 

+ 1 آذر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 119 / داستان دنیا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: داستان دنیا داستان مار است، که چون آن را لمس کنی نرم است، در حالی که درونش سمّ کشنده است، فریب خورده ی نادان به آن روی آورد، و خردمند دانا از آن دوری نماید.

 

+ 30 آبان ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 118 / از دست دادن فرصت)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: تباه کردن فرصت مایه ی اندوه است.

 

+ 29 آبان ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 117 / هلاک شدگان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: دو تن در رابطه ی با من تباه گشتند: دوستی که غلوّ و زیاده روی کرد، و دشمنی که از حدّ گذشت.

 

+ 28 آبان ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 116 / انواع امتحان)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بسا کسی که با نعمتی که به او داده شده، به دام افتاده، (استدراج مکر پوشیده و نهان است، بدین گونه که خداوند نعمت فراوان به بنده عطا می کند تا در اثر رفاه و آسایش بی حد غرق در خوشی شود و خدا را کاملاً از یاد ببرد.) و در اثر پرده پوشی بر گناهش فریفته گشته، و با تمجیدی که از وی شده فریب خورده. خداوند هیچ کس را با مثل مهلت دادن به وی نیازموده [و به فتنه دچار نساخته].

 

+ 27 آبان ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 115 / ناپایداری دنیا)

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤال شد: ای امیر مؤمنان، خود را چگونه می یابی؟ فرمود: چگونه باشد حال کسی که در بقایش فانی [و ناپایدار] است، در سلامتش بیمار است، و در پناهگاه امن وی مرگ به سویش می آید.

 

+ 26 آبان ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 114 / خوشبینی و بدبینی)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هر گاه صلاح [و درستی] بر زمانه و مردم آن غالب باشد و کسی به دیگری که رسوایی ای از او ظاهر نگشته، گمانِ بَد برد [در حق او] ستم کرده است. و هر گاه فساد بر زمانه و مردم آن چیره باشد و کسی به دیگری گمان خوب برد خود را فریفته است.

 

+ 25 آبان ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 113 / ارزش های برتر)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: هیچ ثروتی سودمندتر از خِرَد نیست. هیچ تنهایی ترسناک تر از خودپسندی نیست. هیچ خردی چون تدبیر [= برنامه ریزی] نیست. هیچ بزرگواری مانند پارسایی نیست. هیچ همنشینی نظیر اخلاق نیک نیست. هیچ میراثی چون ادب [و فرهیختگی] نیست. هیچ رهبری مانند توفیق نیست. هیچ تجارتی مثل عمل صالح نیست. هیچ سودی مانند ثواب نیست. هیچ پارسایی چون توقف هنگام مواجهه با شبهه نیست. هیچ زهدی مانند دوری از حرام نیست. هیچ دانشی چون اندیشه نیست. هیچ عبادتی مانند انجام واجبات نیست. هیچ ایمانی چون حیا و شکیبایی نیست. هیچ حَسَبی چون فروتنی نیست. هیچ شرافتی مانند دانش نیست. هیچ عزّتی مثل بردباری نیست. هیچ پشتیبانی استوارتر از مشورت نیست.

 

+ 24 آبان ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 112 / لباس فقر بر تنِ دوستان اهل بیت علیهم السلام)

هر کس ما اهل بیت را دوست دارد باید خود را برای به تن کردن لباس تهیدستی آماده سازد.

(سید رضی: برخی سخن امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به معنای دیگری تأویل برده اند که اینجا محل ذکر آن نیست.)

 

+ 23 آبان ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 111 / هجوم بلاها به سوی دوستداران امیرالمؤمنین علی علیه السلام)

سهل پسر حنیف پس از آنکه از صفین همراه با امام بازگشت در کوفه از دنیا رفت. او از محبوب ترین افراد نزد امام بود. امیرالمؤمنین علی علیه السلام [در مرگ او] فرمود: اگر کوهی مرا دوست بدارد در هم فرو ریزد.

(سید رضی: معنای این سخن آن است که رنج [کسی که محبّت علی را در دل دارد] فراوان می گردد و مصیبت ها با شتاب بر وی هجوم آورد. و این وضعیت تنها برای پارسایانِ نیک کردار، و برگزیدگانِ خوبان روی دهد. این سخن مانند گفتار دیگر امام علیه السلام که فرمود:)

 

+ 22 آبان ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 110 / برپا دارندگان امر خدا)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: امر خدا را بر پا نمی دارد مگر کسی که اهل سازش نباشد، خود را خوار نسازد، و در پی طمع ها نرود.

 

+ 21 آبان ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 109 / تکیه گاه سالکان راه)

علی علیه السلام فرمود: ما [برای مردم] تکیه گاهی در میان راه هستیم، آن که عقب مانده باید خود را به آن برساند، و آن که جلوتر رفته باید به سوی آن بازگردد.

 

+ 20 آبان ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 108 / زیان افراط و تفریط)

علی علیه السلام فرمود: بر رگِ انسان تکه گوشتی آویخته شده که شگفت ترین عضو وجود اوست و آن قلب است، چون در آن مایه هایی از حکمت و اضدادی خلاف آن است. اگر در دل امیدی پدید آید طمع آن را خوار کند. و اگر طمع در آن به هیجان درآید، حرص آن را تباه سازد. اگر نومیدی بر آن دست یابد حسرت آن را بکُشد. اگر خشم بگیرد کینه توزیش شدت گیرد. اگر خشنودی و رضا موجب سعادتش گردد، خویشتنداریش را از دست دهد. اگر ترس ناگهان او را فرا گیرد حذر و پرهیز به خود مشغولش کند. اگر امنیت برایش گشایش یابد غفلت و غرور آن را از وی رباید. اگر مالی به دست آورد توانگری او را سرکس نماید. اگر به مصیبتی گرفتار شود ناله و فغان رسوایش می سازد. اگر تهیدستی او را در رنج اندازد، بلا [و دشواری زندگی] او را به خود مشغول کند. اگر گرسنگی بر او فشار آورد، ناتوانی وی را از پا درآورد. اگر بیش از اندازه سیر شود پریِ شکم او را رنج دهد. پس هر کوتاهی [و کمبودی] به حال وی زیانبار است، و هر زیاده روی او را تباه سازد.

 

+ 19 آبان ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 107 / دانایِ نادان)

علی علیه السلام فرمود: بسا دانشمند که نادانیش او را از پا درآورد، (مقصود دانشمندی است که به دانش خویش عمل نکند یا از آن سود دنیایی بجوید.) در حالی که دانشش با اوست اما سودی به او نمی رساند.

 

+ 18 آبان ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 106 / سرانجام دین گریزی)

علی علیه السلام فرمود: هرگاه مردم وظیفه ای دینی را برای بهبود وضع دنیای خود ترک کنند خداوند زیانبارتر از آن [وظیفه ای که بدان عمل نکردند] را پیش رویشان می نهد.

 

+ 17 آبان ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 105 / وظیفه ی ما در برابر احکام خدا)

علی علیه السلام فرمود: خداوند کارهایی را بر شما واجب نموده، آن را ضایع نسازید، و حدودی را برای شما تعیین فرموده، از آن تجاوز نکنید، و از چیزهایی نهی نموده، [با ارتکاب محرمات] حرمت حکم خدا را نشکنید، و از برخی امور سکوت نمود [و چیزی درباره ی آن نگفت] و این سکوت نه از روی فراموشی باشد، پس خود را در آن به رنج نیندازید.

 

+ 16 آبان ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 104 / توصیف آخرت جویان)

نوف بکالی گفت: شبی امیرمؤمنان علیه السلام را دیدم که از بستر خود بیرون آمد، به ستاره ها نگریست، و آنگاه به من فرمود: ای نوف، خفته ای یا بیدار؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین بیدارم. فرمود: ای نوف، خوشا به حال آنان که از دنیا دل بریدند و به آخرت دل بستند. آنان کسانی هستند که زمین را فرش و خاکش را بستر، و آبش را نوشیدنی گوارا [یا: عطر] (در برخی نسخه ها طیّب به معنای گوارا و در برخی طیب به معنای عطر خوشبو است. مُؤید معنای دوم، این سخن منقول از حضرت عیسی علیه السلام است که فرمود: «عطر خوشبویم آب است و نانخورشم گرسنگی».) قرار دادند، قرآن را پوشش جان و دعا را وِردِ زبانشان ساختند، و بر شیوه ی مسیح دنیا را از خود بریدند چه بریدنی. ای نوف، داود علیه السلام در چنین ساعتی از شب برخاست و گفت: اینک زمانی است که هر بنده ای در آن دعا کند دعایش به اجابت خواهد رسید، مگر آنکه دعا کننده باج گیر، یا گزارشگر احوال و اخبار مردم به فرمانروای ظالم یا داروغه ی ستمگر، یا نوازنده ی عرطبه (که همان طنبور است) یا نوازنده ی کوبه (یعنی طبل) باشد. برخی گفته اند: عرطبه طبل است و کوبه طنبور است.

 

+ 15 آبان ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 103 / روش برخورد با دنیا)

علی علیه السلام را دیدند که جامه ای کهنه و وصله دار بر تن دارد، سبب را پرسیدند، فرمود: دل را خاشع می کند، و نفس را خوار می گرداند، و اهل ایمان به آن اقتدا می کنند. دنیا و آخرت دو دشمن گوناگون و دو راه مختلف هستند. پس هر کس دنیا را دوست داشت و مهر آن را در دل کاشت، آخرت را ناخوش داشت و با آن دشمنی ورزید. دنیا و آخرت چونان مشرق و مغرب اند، و کسی که میان آن دو راه می رود هر مقدار به یکی نزدیک شود از دیگری دور می گردد. آنها مانند دو هوو هستند [که همواره با هم سرِ نزاع دارند.]

 

+ 14 آبان ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 102 / واژگونی ارزش ها)

علی علیه السلام فرمود: روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جز بدکار را هنرمند نخوانند، و جز منصف را ناتوان ندانند [یا: تضعیف نکنند]. کمک به نیازمندان را زیان شمارند، و رسیدگی به خویشاوندان را منّت گذارند، و عبادت خدا را وسیله ی برتری خود بر مردم قرار دهند. در این هنگام امور حکومت با مشورت زنان، و فرمانروایی کودکان و تدبیر خواجگان انجام پذیرد.

 

+ 13 آبان ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 101 / شیوه ی احسان به دیگران)

علی علیه السلام فرمود: حاجت ها[ی مردم] جز با سه چیز روا نشود: آن را کوچک شماریم تا [نزد خداوند] بزرگ شود، آن را پنهان داریم تا آشکار شود، و در انجام آن شتاب کنیم تا [برای نیازمند] گوارا گردد.

 

+ 12 آبان ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 100 / مناجات هنگام شنیدن مدح خود)

وقتی علی علیه السلام را گروهی پیش رویش ستودند، فرمود: پروردگارا، تو مرا بهتر از خودم می شناسی، و من خودم را بهتر از ایشان می شناسم. خداوندا، ما را بهتر از آنچه در حق ما می پندارند قرار ده، و آنچه را که از ما نمی دانند بیامرز.

 

+ 11 آبان ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 99 / تفسیر کلمه ی استرجاع)

علی علیه السلام شنید که مردی می گوید: «انّا لله و انّا الیه راجعون»، فرمود: وقتی می گوییم «ما از آن خداییم» به بندگی خویش اقرار کرده ایم، و آنگاه که می گوییم: «ما به سوی او بازمی گردیم» به هلاکت [و پاینده نبودن خویش] اعتراف نموده ایم.

 

+ 10 آبان ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 98 / فهم روایت و عمل به آن)

علی علیه السلام فرمود: هر گاه حدیثی را شنیدید آن را بفهمید و رعایت کنید نه آنکه [تنها آن را بشنوید و] روایت کنید [یا: آن را با عمل نگهداری کنید نه با نقل کردن]، که ناقلان دانش فراوان و عمل کنندگان به آن اندک اند.

 

+ 9 آبان ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 97 / عبادت توأم با شک)

علی علیه السلام شنید که مردی از خوارج شب بیداری دارد و به تلاوت قرآن مشغول است، فرمود: خوابیدن همراه با یقین بهتر از نماز گزاردنِ در حال شک است.

 

+ 8 آبان ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 96 / ملاک نزدیکی به پیامبر)

علی علیه السلام فرمود: نزدیک ترین مردم به پیامبران کسانی هستند که به آنچه ایشان آورده اند آگاه ترند. آنگاه امام علیه السلام این آیه را تلاوت کرد: «به راستی نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی اند که او را پیروی کردند و این پیامبر و آنان که [به این پیامبر] ایمان آورده اند». [آل عمران/68] آنگاه امام علیه السلام فرمود: دوست محمد صلی الله علیه و آله و سلم کسی است که خدا را فرمانبردار است هر چند نَسَبش به محمد نرسد، و دشمن محمد صلی الله علیه و آله و سلم کسی است که خدا را نافرمانی کند هر چند خویشاوند نزدیک آن حضرت باشد.

 

+ 7 آبان ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 95 / ارزش کار انسان پارسا)

علی علیه السلام فرمود: کاری که با تقوا همراه است اندک [و بی مقدار] نیست، چگونه کاری که خدا می پذیرد، کم باشد.

 

+ 6 آبان ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 94 / خیر واقعی)

از علی علیه السلام پرسش شد، که خیر چیست؟ امام فرمود: خیر آن نیست که دارایی و فرزندت فزونی یابد، بلکه خیر آن است که دانشت زیاد گردد، بردباریت عظیم باشد، بر مردم به عبادت پروردگارت مباهات و سرافرازی کنی، پس اگر کار نیک کردی خدای را سپاس گویی، و اگر بد کردی از او آمرزش طلب نمایی. دنیا برای هیچ کس خیری در بر ندارد مگر برای دو تن: مردی که گناهانی را مرتکب گشته و با توبه به جبران آن برخاسته، و مردی که در انجام کارهای نیک می شتابد.

 

+ 5 آبان ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 93 / شیوه ی پناه آوردن به خدا)

علی علیه السلام فرمود: کسی از شما نگویید: «خدایا، من از فتنه و امتحان به تو پناه می آورم»، زیرا هیچ کس را از فتنه خلاصی نباشد. اما اگر خواستید به خدا پناه آورید باید از فتنه های گمراه کننده به او پناه جویید، که خداوند سبحان می فرماید: «و بدانید که دارایی ها و فرزندان شما فتنه [و وسیله آزمون شما] هستند». [انفال/28]

معنای این سخن آن است که خدای سبحان مردم را با دارایی ها و فرزندان می آزماید تا روشن شود چه کسی از روزیِ خداوند ناخشنود است و چه کسی به سهم خود راضی است، گرچه خدای سبحان مردم را بهتر از خودشان می شناسد، اما این آزمون برای آن است که کارهایی که سزاوار پاداش و کیفر هستند آشکار گردد، زیرا گروهی از مردم فرزندِ پسر را دوست دارند و از دختر بیزارند، و گروهی زیادی مال خواهند و از نقصان آن ناخشنودند.

(سید رضی: این سخن از تفسیرهای شگفتی است که از آن حضرت شنیده شده است.)

 

+ 4 آبان ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 92 / فروترین و فراترین مرتبه ی دانش)

علی علیه السلام فرمود: فروترین مرتبه ی دانش آن است که بر سرِ زبان مانده [و از آن نگذشته] باشد و برترین مرتبه ی دانش آن است در رفتار انسان نمود یافته باشد.

 

+ 3 آبان ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 91 / راه زدودن کسالت)

علی علیه السلام فرمود: همان گونه که بدن ها خسته می شوند، دل ها نیز ملول می گردند، در این هنگام لطائف حکمت را برای [آسایش] آنها بجویید.

 

+ 2 آبان ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 90 / فقیه کامل)

علی علیه السلام فرمود: فقیه کامل کسی است که مردم را از رحمت خدا مأیوس نسازد، و از مهربانی او نومیدشان نکند، و از عذاب ناگهانی وی ایمنشان ننماید.

 

+ 1 آبان ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 89 / راه اصلاح هر دو جهان)

علی علیه السلام فرمود: هر کس [رابطه ی] میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند [رابطه ی] میان او با مردمان را اصلاح خواهد کرد. هر کس کار آخرت خود را درست کند، خداوند کار دنیایش را درست خواهد کرد. هر کس که او را از خود بر خویشتن واعظی باشد، خداوند را بر او حافظی [= نگهبانی] خواهد بود.

 

+ 30 مهر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 88 / استغفار، مایه ی ایمنی)

امام باقر علیه السلام از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: دو چیز در زمین مایه ی امان از عذاب خدا بود، یکی از آنها برداشته شد، پس دیگری را دریابید و به آن چنگ زنید. آن امان که برداشته شد پیامبر خداست که درود خدا بر او و بر آل او باد. و آن امان که برجاست استغفار است. خدای متعال فرمود: «و خدا آنان را عذاب نمی کند در حالی که تو در میان آنها هستی، و خدا عذابشان نمی کند در حالی که ایشان استغفار می کنند [و آمرزش می طلبند]». 

(سید رضی: این سخن امام از جمله استفاده های نیکو و استنباط های لطیف از کلام خدا است.)

 

+ 29 مهر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 87 / استغفار، مایه ی امیدواری)

علی علیه السلام فرمود: در شگفتم از کسی که نا امید است حال آنکه می تواند آمرزش بخواهد.

 

+ 28 مهر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 86 / ارزش تدبیر پیر)

علی علیه السلام فرمود: تدبیر پیر را از چابکی جوان دوست تر دارم. در روایتی دیگر آمده است: از حضور جوان در میدان نبرد [دوست تر دارم.]

 

+ 27 مهر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 85 / عاقبت دعاوی علمی)

علی علیه السلام فرمود: آن که گفتن «نمی دانم» را ترک گوید به نقطه های آسیب پذیرش ضربه وارد آید [و به هلاکت رسد].

 

+ 26 مهر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 84 / باقیماندگان پس از جنگ)

علی علیه السلام فرمود: آنان که از نبرد تن به سلامت برده اند (بقیة السیف باقیمانده کسانی هستند که در راه عزّت و سربلندی دین و دنیای خود مرگ را بر ذلت ترجیح داده اند.)، شمارشان باقی تر و نسلشان بیشتر است.

 

+ 25 مهر ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 83 / شیوه ی برخورد با چاپلوس)

علی علیه السلام خطاب به مردی که با آنکه متهم به دشمنی با امام بود، اما در ستودن او زیاده روی کرد، فرمود: من از آنچه گفتی پایین تر و از آنچه در دل داری بالاترم.

 

+ 24 مهر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 82 / سفارش به پنج امر ارزشمند)

علی علیه السلام فرمود: شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای یافتن آنها زیر بغل شتر بزنید [کنایه از آنکه بار سفر بندید و در حرکت هر چه سریع تر روید] سزاوار باشید: هیچ کس از شما جز به خدا امید نبندد، و جز از گناهانش نترسد، و آنگاه که چیزی را از او پرسند که پاسخش را نداند، از گفتنِ «نمی دانم» شرم نکند، و آنگاه که چیزی را ندانست از آموختنش خجالت نکشد. شکیبایی کنید، که نسبتِ شکیبایی به ایمان مانند نسبت سر به بدن است؛ [همان گونه که] بدنِ بی سر سودی ندارد، ایمان بی شکیبایی فایده ای نمی بخشد.

 

+ 23 مهر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 81 / ملاک ارزش انسان)

علی علیه السلام فرمود: ارزشِ هر کسی به کاری است که آن را به نحو شایسته انجام می دهد. [یا: به کاری است که دیده اش نیکوست.] 

(سید رضی: این جمله ای است که نمی توان قیمتی برایش گذاشت، و حکمتی را همسنگ آن، و کلامی را در برابر آن نهاد.)

 

+ 22 مهر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 80 / گمشده ی مؤمن)

علی علیه السلام فرمود: حکمت گمشده ی مؤمن است، پس حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد.

 

+ 21 مهر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 79 / فراگیری حکمت هر جا که باشد)

علی علیه السلام فرمود: حکمت را هر جا باشد فرا گیر، زیرا که حکمت گاه در سینه ی منافق باشد، پس در آنجا به جنبش درآید تا بیرون آید و در کنار یارانش در سینه ی مؤمن آرام و قرار یابد.

 

+ 20 مهر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 78 / قضا و قدر)

از سخنان علی علیه السلام است خطاب به مردی از اهل شام – هنگامی که از امام علیه السلام پرسید: آیا حرکت ما به طرف شام به قضا و قدر خداوند بود؟ - پس از گفتاری بلند که این برگزیده ی آن است: وای بر تو! شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده ای؟ اگر چنین بود قطعا پاداش و کیفر باطل، و نوید و تهدید [= وعده ی مؤمنان به بهشت و وعید کافران به دوزخ] ساقط می گشت. خدای سبحان بندگان خود را بر پایه  اختیارشان امر کرد، و ایشان را نهی کرد تا بترسند و باز ایستند. کارهای آسان بر عهده ی ایشان نهاد، و کارهای دشوار را از ایشان نخواست، و پاداش فراوان برای عمل اندک قرار داد. نافرمانی بندگان نه از آن روی است که بر او چیره گشته اند، و فرمانبرداری ایشان از خداوند نه از آن روی است که بدان مجبور گشته اند، پیامبران را به بازیچه نفرستاد، و کتاب های آسمانی را به بیهودگی برای بندگان فرو نفرستاد. آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست را باطل نیافرید، «این پندار کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای بر کافران از آتش دوزخ».

 

+ 19 مهر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 77 / فرار از دنیا)

در خبر ضِرار پسر ضَمرَه ضِبابی است که چون بر معاویه وارد شد و معاویه درباره ی امیرمؤمنان از وی پرسید، گفت: شهادت می دهم که در پاره ای مکان ها زمانی که شب پرده های خود را افکنده بود، او را در حالی دیدم که در محرابش به عبادت ایستاده، محاسنش را به دست گرفته و مانند مار گزیده به هم می پیچد، و همچون انسانی اندوهگین می گریست و می گفت: ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو. آیا خودت را بر من عرضه می کنی؟ یا مشتاق من گشته ای؟ هنوز زمان آن نرسیده که تو در دل من راه یابی. هرگز! دیگری را بفریب، مرا به تو نیازی نیست، تو را سه بار طلاق دادم که در آن بازگشتی نیست. زندگانی ات کوتاه است، شکوهت اندک، و آرزویت حقیر است. آه از کمیِ توشه، و درازی راه، و دوری سفر، و عظمت قیامت!

 

+ 18 مهر ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 76 / سنجش امور مشتبه)

علی علیه السلام فرمود: هر گاه امور مشتبه گردد انجام آن با آغازش سنجیده شود.

(سالی که نکوست از بهارش پیداست.)

 

+ 17 مهر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 75 / تمام شدنی ها و آمدنی ها)

علی علیه السلام فرمود: هر چه شمردنی است تمام شدنی است، و هر چه انتظارش را کشند خواهد آمد.

 

+ 16 مهر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 74 / گام های انسان به سوی مرگ)

علی علیه السلام فرمود: آدمی با هر نَفَس که می کشد گامی به سوی مرگ برمی دارد.

 

+ 15 مهر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 73 / اصلاح خود پیش از اصلاح دیگران)

علی علیه السلام فرمود: آن که خود را پیشوای مردم قرار داد، باید پیش از آنکه دیگران را [ادب] بیاموزد، خود را تعلیم دهد، و باید پیش از آنکه با زبانش تربیت کند با کردارش فرهیختگی را تعلیم دهد. آن که خویش را دانش و ادب می آموزد به تعظیم سزاوارتر است از کسی که فقط دیگران را دانش و ادب می آموزد.

 

+ 14 مهر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 72 / کار روزگار با انسان)

علی علیه السلام فرمود: روزگار، بدن ها را کهنه و فرسوده می سازد، امیدها را تازه می کند، مرگ را نزدیک، و آرزو را دور می نماید. کسی که به آن دست یافت رنج دید، و کسی که آن را از دست داد به سختی افتاد.

 

+ 13 مهر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 71 / نشانه ی کمال خردمندی)

علی علیه السلام فرمود: چون خِرَد به کمال رسد، سخن گفتن اندک گردد.

 

+ 12 مهر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 70 / افراط و تفریط)

علی علیه السلام فرمود: نادان را نبینی مگر در حال افراط [= تندروی] یا تفریط [= کُندروی].

 

+ 11 مهر ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 69 / تلاش برای رسیدن به هدف)

علی علیه السلام فرمود: اگر آنچه می خواهی فراهم نبود، از اینکه چگونه هستی باک نداشته باش. [یا: اگر آن که می خواهی نیستی، نگاه نکن که چه کسی هستی.]

(دو تفسیر برای این عبارت ذکر شده است: یکم: هر گاه مراد و مقصد صحیحی داشتی و بدان دست نیافتی، برای رسیدن به آن تلاش کن و در این راه به تحقیر دیگران اهمیت مده، زیرا مهم رسیدن به هدف است. دوم: اگر به مقصد خود دست نیافتی اندوه مخور، که این خود زیان تازه ای برای تو خواهد بود. پس از تلاش و کوشش هر چه پیش آید خوش آید، و به تعبیری عامیانه، شد شد، نشد نشد.)

 

+ 10 مهر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 68 / زیور فقر و غنا)

علی علیه السلام فرمود: پاکدامنی [و عزت نفس] زیور تنگدستی است، و سپاسگزاری زیور توانگری است.

 

+ 9 مهر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 67 / بخشش اندک)

علی علیه السلام فرمود: از بخشیدن مقدار اندک شرم مکن، چه محروم کردن، کمتر از آن است.

 

+ 8 مهر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 66 / تقاضا از نااهل)

علی علیه السلام فرمود: دست نیافتن به حاجت آسان تر از درخواست آن از نااهل است.

 

+ 7 مهر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 65 / از دست دادن دوستان)

علی علیه السلام فرمود: از دست دادن دوستان تنهایی است.

 

+ 6 مهر ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 64 / کاروانیان در خواب)

علی علیه السلام فرمود: مردم دنیا مانند کاروانی هستند که آنان را می برند در حالی که در خوابند.

 

+ 5 مهر ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 63 / میانجی گری)

علی علیه السلام فرمود: میانجی برای جوینده همچون پر و بال است.

 

+ 4 مهر ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 62 / تقدم در نیکوکاری)

علی علیه السلام فرمود: هر گاه کسی بر تو سلام نمود با سلامی نیکوتر پاسخش ده، و هر گاه کسی به تو احسان نمود بیش از آن را به او ببخش، هر چند در هر حال برتری از آنِ آغاز کننده است.

 

+ 3 مهر ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 61 / زن)

علی علیه السلام فرمود: زن کژدمی است که گزیدنش شیرین است.

 

+ 2 مهر ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 60 / مهار کردن زبان)

علی علیه السلام فرمود: زبان درّنده ای است که اگر رهایش سازی می گزد.

 

+ 1 مهر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 59 / فایده ی هشدار)

علی علیه السلام فرمود: کسی که تو را [از آسیبی] بترساند همچون کسی باشد که تو را [به خیری] مژده دهد.

 

+ 31 شهریور ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 58 / ریشه ی شهوت ها)

علی علیه السلام فرمود: مال ریشه شهوت هاست.

 

+ 30 شهریور ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 57 / قناعت)

علی علیه السلام فرمود: قناعت ثروتی است که تمام نمی شود.

(سید رضی: این سخن از پیامبر – که درود خدا بر او و بر آل او باد – نیز روایت شده است.)

 

+ 29 شهریور ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 56 / فقر و غنا)

علی علیه السلام فرمود: غربت برای ثروتمند چونان وطن شود، و وطن برای تنگدست چونان غربت گردد. 

 

+ 28 شهریور ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 55 / انواع صبر)

علی علیه السلام فرمود: شکیبایی بر دو گونه است: [یکی] شکیبایی بر آنچه خوش نداری [= صبر بر طاعت] و [دیگری] شکیبایی از آنچه دوست داری [= صبر از گناه].

 

+ 27 شهریور ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 54 / خرد، ادب و مشورت)

علی علیه السلام فرمود: هیچ ثروتی مانند خِرَد، و هیچ نداریی چون نادانی نیست. میراثی چون ادب [و فرهیختگی]، و پشتیبانی چون مشورت کردن نیست.

 

+ 26 شهریور ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 53 / سخاوت و درخواست)

علی علیه السلام فرمود: سخاوت، بخششی است که بدون درخواست باشد، اما بخششی که پس از درخواست باشد، به واسطه ی شرم و خلاصی از نکوهش است.

 

+ 25 شهریور ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 52 / گذشت در حال توانایی)

علی علیه السلام فرمود: آن که بر مجازات کردن تواناتر است به گذشت نمودن سزاوارتر است.

 

+ 24 شهریور ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 51 / عیوب توانگران)

علی علیه السلام فرمود: تا وقتی دولتت باقی است، عیبت پنهان است.

 

+ 23 شهریور ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 50 / انس با مردم)

علی علیه السلام فرمود: دل های مردان [رمنده و] وحشی است، پس هر کس با آنها انس گیرد به او روی می آورند.

 

+ 22 شهریور ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 49 / آثار گرسنگی و سیری)

علی علیه السلام فرمود: بترسید از حمله [و شدت عمل] انسان بزرگوار آنگاه که گرسنه شود، و از حمله ی انسان پست آنگاه که سیر گردد.

 

+ 21 شهریور ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 48 / راه پیروزی)

علی علیه السلام فرمود: پیروزی در گرو دوراندیشی، و دوراندیشی در گرو به کار انداختن رأی [و اندیشه]، و اندیشه در گرو حفظ اسرار است.

 

+ 20 شهریور ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 47 / ملاک ارزش انسان)

علی علیه السلام فرمود: ارزش مرد به اندازه ی همت اوست، صداقت وی به اندازه ی جوانمردیش، شجاعتش به اندازه ی ننگ داشتنش [از انجام کار زشت]، و پاکدامنیش به اندازه ی غیرت اوست.

 

+ 19 شهریور ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 46 / عُجب)

علی علیه السلام فرمود: کار زشتی که تو را برنجاند [یا: پشیمان کند] نزد خدا از عمل نیکی که تو را دچار خودبینی کند، بهتر است.

 

+ 18 شهریور ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 45 / دوستی و دشمنی با علی علیه السلام)

علی علیه السلام فرمود: اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را ببُرَم که با من دشمنی کند، نخواهد کرد. و اگر همه ی دنیا را نثار منافق کنم که مرا دوست بدارد، نخواهد داشت؛ زیرا قضای الهی گذشت و بر زبان پیامبر امّی – که درود خدا بر او و بر آل او باد – جاری گشت، که فرمود: یا علی هیچ مؤمنی با تو دشمنی نورزد، و هیچ منافقی تو را دوست ندارد.

 

+ 17 شهریور ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 44 / توصیف انسان سعادتمند)

علی علیه السلام فرمود: خوشا به حال آن که به یاد قیامت بوده، برای حساب کار کند، و به مقدار کفایتش قناعت ورزیده، و از خداوند خشنود باشد.

 

+ 16 شهریور ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 43 / توصیف خبّاب)

علی علیه السلام درباره خبّاب پسر اَرَت (از نخستین کسانی بود که اسلام آورد، در مکه از سوی مشرکان آسیب فراوانی دید، چنان که پشت او را داغ کردند. در صفین در رکاب علی علیه السلام بود و در سال 37 یا 39 درگذشت) فرمود: خداوند خباب پسر ارت را رحمت کند، که با میل و رغبت اسلام آورد، برای اطاعت از فرمان خدا هجرت کرد، به مقدار کفایتش قناعت ورزید، از خداوند خشنود بود، و زندگیش را با جهاد سپری نمود.

 

+ 15 شهریور ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 42 / فایده ی بیماری)

علی علیه السلام به یکی از یاران خود که در بستر بیماری بود، فرمود: خداوند بیماری تو را مایه ی ریزش گناهانت قرار داد، زیرا بیماری [پاداش و] اجری ندارد، اما گناهان را می ریزد، آن گونه که برگ های درختان می ریزند. پاداش تنها در سخن گفتن با زبان و عمل کردن با دست و پاست. خدای سبحان هر که را از بندگانش که بخواهد در اثر درستی نیّت و باطن نیکویش وارد بهشت می کند.

(سید رضی: علی علیه السلام راست گفت که «بیماری اجر و پاداش ندارد»، زیرا بیماری از آن دسته اموری است که شخص در برابر آن مستحق عوض می شود [نه پاداش]، زیرا شخص در برابر دردها و بیماری ها و اموری از این دست که از سوی خداوند به او می رسد، مستحق عوض می شود، اما اجر و پاداش را شخص در برابر کاری که انجام داده، مستحق می گردد. بنابراین، این دو با هم تفاوت دارند، که امام علیه السلام به مقتضای دانش نافذ و اندیشه ی صحیح خود این تفاوت را تبیین نمود.)

 

+ 14 شهریور ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 41 / سخن گفتنِ بی خرد)

این معنا با عبارتی دیگر نیز از امام علیه السلام روایت شده به این صورت که فرمود: قلب بی خرد در دهان او، و زبان خردمند در قلب اوست. معنای این دو سخن یکی است.

 

+ 13 شهریور ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 40 / سخن گفتنِ خردمند)

علی علیه السلام فرمود: زبان خردمند پشت دل او، و دلِ بی خرد در پسِ زبان اوست.

(سید رضی: این سخن معنایی شگفت و ارجمند است. مقصود آن است که خردمند سخن نمی گوید مگر پس از مشورت با دل و رأی زنی با اندیشه ی خود، اما بی خرد پیش از آنکه بیندیشد و نظر صحیح را به دست آورد زبان به سخن می گشاید و هر چه بر زبانش آید می گوید. پس چنان است که گویی زبان خردمند پیرو قلب اوست، و قلب بی خرد پیرو زبان اوست.)

 

+ 12 شهریور ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 39 / شرط عمل به مستحبات)

علی علیه السلام فرمود: عمل به مستحبات در جایی که به واجبات زیان رساند، مایه تقرّب به خدا نمی گردد.

 

+ 11 شهریور ماه 98، روز دوشنبه:

(ادامۀ حکمت 38 / سفارش به فرزند)

(2) پسرم! از دوستی با بی خِرَد بپرهیز، چه او می خواهد تو را سودی بخشد اما زیان می رساند. از دوستی با بخیل دوری گزین، که آنچه را سخت بدان نیازمندی از تو دریغ دارد. از دوستی با بدکار بر حذر باش، که تو را با بهایی اندک می فروشد. از دوستی با دروغگو کناره گیر، که همچون سراب است، دور را در دیده ات نزدیک می سازد و نزدیک را دور.

 

+ 10 شهریور ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 38 / سفارش به فرزند)

(1) علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: پسرم! چهار و چهار برنامه را از من به یاد سپار، که با به کار بستن آنها هر کاری بکنی به تو زیان نرساند [یا: هر اندازه که آن را به کار بندی زیان نبینی]، گرامی ترین [یا: بی نیازکننده ترین] ثروت خِرَد است، و بزرگ ترین نداری بی خردی است. هراسناک ترین وحشت [یا: تنهایی] خودبینی است، و گرامی ترین حَسَب [= نسبت خانوادگی] خلق نیکوست.

 

+ 9 شهریور ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 37 / آداب جاهلی)

علی علیه السلام در مسیرش به سوی شام وقتی که دهقانان شهر انبار (شهری است در 60 کیلومتری غرب بغداد) او را دیدار کردند و از اسب ها به زیر آمدند و جلوی آن حضرت دویدند، فرمود: این چه کاری بود که کردید؟ آنان گفتند: رسم ماست که بدین گونه حاکمان خود را احترام می کنیم. امام فرمود: به خدا سوگند حاکمان شما از این کار بهره ای نمی برند، و شما [با این کار] در دنیا بر خود سخت می گیرید، و در آخرت در اثر آن دچار شقاوت می شوید. چه زیانبار است سختی ای که در پسِ آن کیفر است. و چه سودآور است آسایشی که ایمنی از آتش را به همراه دارد.

 

+ 8 شهریور ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 36 / آرزوی دراز)

علی علیه السلام فرمود: آن که آرزو را دراز نماید کردارش را زشت کند.

 

+ 7 شهریور ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 35 / عاقبت عدول از امور متعارف)

علی علیه السلام فرمود: آن که به انجام کارهایی که مردم نمی پسندند بشتابد، مردم درباره ی او چیزهایی گویند که ندانند.

 

+ 6 شهریور ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 34 / شریف ترین توانگری)

علی علیه السلام فرمود: شریف ترین بی نیازی رها کردن آرزوهاست.

 

+ 5 شهریور ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 33 / میانه روی)

علی علیه السلام فرمود: بخشنده باش بی آنکه از حدّ درگذری. و اندازه نگاه دار بی آنکه [در حق خود] سخت بگیری.

 

+ 4 شهریور ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 32 / نیکوکار و بدکار)

علی علیه السلام فرمود: شخص نیکوکار از کار نیک، خوب تر و فرد بدکار از کار بد، بدتر است.

 

+ 3 شهریور ماه 98، روز یکشنبه:

(ادامۀ حکمت 31 / پایه های ایمان)

(6) شک چهار شاخه دارد: جدال در گفتار، ترس، دو دلی، و در برابر حادثه ها تسلیم شدن [و خود را باختن]. کسی که روش جدال را پیشه ساخت شبِ گمراهیش به سپیده دم نرسید. کسی که حوادث آینده او را ترسانید عقبگرد نموده کسی که در دو دلی مردد ماند شیطان ها لگدمالش کردند. و کسی که خود را تسلیم هلاکت دنیا و آخرت نمود، در هر دو جهان به هلاکت رسید.

(سید رضی: پس از این فقره سخنی بود که آن را ذکر نکردیم مبادا سخن به درازا کشد و از هدف مورد نظر در این باب دور شویم.)

 

+ 2 شهریور ماه 98، روز شنبه:

(ادامۀ حکمت 31 / پایه های ایمان)

(5) کفر چهار شاخه دارد: کنجکاوی نابجا [یا: در پی وهم رفتن به گمانِ دریافتن اسرار]، کشمکش با مردم، انحراف از حق، و دشمنی. کسی که کنجکاوی نابجا کرد به سوی حق بازنگشت. کسی که از روی نادانی به کشمکش با مردم پرداخت کوریش از دیدن حق دوام یافت. کسی که از حق منحرف گشت نزد او خوبی، بد و بدی، خوب نمایان شد و به مستیِ گمراهی مبتلا گشت. کسی که دشمنی ورزید راه ها بر او سخت و کارش دشوار و راه رهایی اش تنگ و باریک شد.

 

+ 1 شهریور ماه 98، روز جمعه:

(ادامۀ حکمت 31 / پایه های ایمان)

(4) جهاد چهار شاخه دارد: امر به معروف، نهی از منکر، صداقت و پایداری در میدان های نبرد، دشمنی با فاسقان. کسی که امر به معروف کرد مؤمنان را نیرومند ساخت. کسی که نهی از منکر نمود بینی کافران را بر خاک مالید. کسی که در میدان نبرد پایداری کرد وظیفه اش را به انجام رساند. کسی که با فاسقان دشمنی ورزید و برای خدا خشم ورزید خداوند به خاطر او خشم گرفت و روز قیامت او را خشنود گرداند.

 

+ 31 مرداد ماه 98، روز پنج شنبه:

(ادامۀ حکمت 31 / پایه های ایمان)

(3) عدالت چهار شاخه دارد: فهمی عمیق، غواصی در دریای دانش، داوری نیکو و روشن، شکیبایی استوار. کسی که خوب فهمید به ژرفای دانش رسید، و هر که به ژرفای دانش رسید از آبشخور احکام شریعت سیراب بازگشت. هر کس شکیبایی ورزید در کار خویش کوتاهی نکرد و در میان مردم پسندیده زندگی نمود.

 

+ 30 مرداد ماه 98، روز چهارشنبه:

(ادامۀ حکمت 31 / پایه های ایمان)

(2) یقین چهار شاخه دارد: بینایی زیرکانه، دریافت عالمانه، پند گرفتن از گذر زمان [یا: از حوادث عبرت آموز]، تأسّی به سیره ی پیشینیان. کسی که زیرکانه دید حکمت برایش آشکار شد. و هر کس حکمت برای وی آشکار شد عبرت آموخت، و هر کس عبرت آموخت تو گویی در میان پیشینیان زیسته [و در تجارب آنان شرکت جسته] است.

 

+ 29 مرداد ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 31 / پایه های ایمان)

از علی علیه السلام درباره ی ایمان پرسش شد. فرمود: ایمان بر چهار پایه استوار است: بر شکیبایی، یقین، عدالت و جهاد.

(1) شکیبایی چهار شاخه دارد: اشتیاق، بیم، زهد و انتظار. آن که مشتاق بهشت باشد دل از شهوت می شوید. آن که از آتش بیم دارد از محرمات دوری می جوید. آن که به دنیا رغبت ندارد مصیبت ها را آسان شمارد، آن که مرگ را انتظار کشد به سوی کارهای خیر بشتابد.

 

+ 28 مرداد ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 30 / پوشاندن گناهان)

علی علیه السلام فرمود: بترسید! بترسید! به خدا سوگند که گناهان را چنان پوشانید که گویا آنها را آمرزیده است.

(از پوشاندن گناهان مغرور نشوید، و آن را نشانه آمرزش ندانید.)

 

+ 27 مرداد ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 29 / دیدار مرگ)

علی علیه السلام فرمود: هر گاه تو به دنیا پشت کردی [و به سوی مرگ می روی] و مرگ به تو روی آورده، دیدار تو با مرگ چه شتابان است!

 

+ 26 مرداد ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 28 / برترین زهد)

علی علیه السلام فرمود: برترین زهد پنهان داشتن زهد است.

 

+ 25 مرداد ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 27 / تحمّل بیماری)

علی علیه السلام فرمود: با درد و بیماری خویش بساز چندان که با تو می سازد.

 

+ 24 مرداد ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 26 / ظهور باطن در سخن و سیما)

علی علیه السلام فرمود: کسی چیزی را در دل خود نهان نمی کند جز آنکه در سخنان بی اندیشه اش و در صفحه ی رخسارش نمایان می گردد.

 

+ 23 مرداد ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 25 / نعمت پیاپی در حال معصیت)

علی علیه السلام فرمود: ای پسر آدم، چون ببینی پروردگارت – که منزه از هر عیبی است – پیاپی به تو نعمت می رساند در حالی که تو او را نافرمانی می کنی، از او بترس.

 

+ 22 مرداد ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 24 / کفاره ی گناهان بزرگ)

علی علیه السلام فرمود: دادخواهی از ستم دیده و آسایش بخشیدن به اندوهگین از کفاره ی گناهان بزرگ است.

 

+ 21 مرداد ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 23 / عمل، عامل پیشرفت)

علی علیه السلام فرمود: کسی که عمل وی او را به جایی نرساند، نسب [و شرافت خانوادگی]اش او را جلو نمی برد.

 

+ 20 مرداد ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 22 / حق امامان معصوم)

علی علیه السلام فرمود: ما را حقی باشد [= حق ولایت و خلافت] که اگر به ما بدهند [به وظیفه ی خود عمل می کنیم]، وگرنه بر ترک شتران می نشینیم، هر چند این شبروی [= تحمّل رنج] به طول انجامد.

(تفسیر دیگری نیز برای این کلام امام شده و آن اینکه: اگر کسی حق ما را گرفت، ما دست برنمی داریم و اگر او بر پشت شتر نشیند ما بر کفل شتر می نشینیم و خودمان را از حکومت و سیاست جدا نمی کنیم.)

(سید رضی: این از سخنان لطیف و فصیح است. معنایش آن است که اگر حق ما را ندهند ما خوار خواهیم بود، زیرا کسی که پشت سرِ شتر سوار است، بر کفل شتر می نشیند، ماننده بنده، اسیر و امثال ایشان.)

 

+ 19 مرداد ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 21 / عوامل ناکامی)

علی علیه السلام فرمود: ترس [از نرسیدن به هدف] با ناکامی، و کم رویی با محرومیت همراه شده است. فرصت همچون عبور ابر می گذرد، پس [بپا خیزید و] فرصت های خوب را غنیمت شمارید.

 

+ 18 مرداد ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 20 / مدارا با جوانمردان)

علی علیه السلام فرمود: از لغزش جوانمردان درگذرید، زیرا هر کس از ایشان بلغزد خداوند دستش را بگیرد و بلندش نماید.

 

+ 17 مرداد ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 19 / سرانجام آرزو پروری)

علی علیه السلام فرمود: هر که همراه آرزوی خویش بتازد، مرگش او را بر زمین افکند.

(آرزوهای پشت در پشت، به اسبی لجام گسیخته تشبیه شده که افسار آن رها شده تا سوار را به هر سو که می خواهد ببرد. چنین سواری را مرگ بر زمین خواهد کوفت.)

 

+ 16 مرداد ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 18 / نتیجه ی خودداری از یاری علی علیه السلام)

علی علیه السلام درباره ی آنان که از جنگیدن در رکاب او دوری کردند، فرمود: آنان حق را بی یاور گذاشتند و باطل را یاری نرساندند.

 

+ 15 مرداد ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 17 / حکم حکومتی)

از علی علیه السلام درباره ی معنای این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که «موی سفید را [با خضاب کردن] تغییر دهید، و خود را همانند یهود نسازید.» پرسیدند. امام علیه السلام فرمود: پیامبر این سخن را زمانی فرمود که دینداران اندک بودند. اما اینک که قلمرو دین گسترش یافته و پایه های آن استوار گشته، هر کس به میل خود رفتار کند.

 

+ 14 مرداد ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 16 / وابستگی امور به تقدیر الهی)

علی علیه السلام فرمود: رویدادها چنان رام تقدیرها[ی الهی] است که گاهی چاره جویی خود انسان موجب مرگ او می شود. [= گاهی انسان تدبیری می اندیشد که به نابودی او منجر می گردد.]

 

+ 13 مرداد ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 15 / نکوهش نابجا)

علی علیه السلام فرمود: هر گرفتاری [یا: فریب خورده ای] را سرزنش نتوان کرد.

(این سخن را زمانی فرمود که سعد وقاص و چند تن دیگر برای شرکت در جنگ جمل آمادگی نشان ندادند.)

 

+ 12 مرداد ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 14 / امید به یاری)

علی علیه السلام فرمود: کسی را که خویشِ نزدیک واگذارد، یاری بیگانه ی دور برایش فراهم شود. [و در هر حال خداوند تنهایش نگذارد.]

 

+ 11 مرداد ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 13 / تأثیر کم سپاسی در طرد نعمت)

علی علیه السلام فرمود: آنگاه که طلیعه ی نعمت ها به شما رسید، نهایت آن را در اثر کم سپاسی از خود دور نکنید.

 

+ 10 مرداد ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 12 / اهمیت دست یابی به دوستان خوب)

علی علیه السلام فرمود: ناتوان ترین مردم کسی است که نتواند [برای خود] دوستانی فراهم کند، و ناتوان تر از او کسی است که دوستی را که به دست آورده از دست دهد.

 

+ 9 مرداد ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 11 / شکرانه ی پیروزی بر دشمن)

علی علیه السلام فرمود: هر گاه بر دشمن خویش چیره گشتی، بخشودن و در گذشتن از او را شکرانه ی غلبه بر او قرار ده.

 

+ 8 مرداد ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 10 / شیوه ی رفتار با مردم)

علی علیه السلام فرمود: با مردم به گونه ای رفتار کنید که اگر از دنیا رفتید بر شما گریه کنند، و اگر زنده بودید با اشتیاق به سوی شما آیند.

 

+ 7 مرداد ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 9 / آثار اقبال و ادبار دنیا)

علی علیه السلام فرمود: آنگاه که دنیا به کسی روی آورد خوبی های دیگران را به او عاریت دهد، و آنگاه که دنیا به او پشت کند خوبی های خودش را [نیز] از وی برباید.

 

+ 6 مرداد ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 8 / شگفتی های خلقت انسان)

علی علیه السلام فرمود: از این انسان در شگفت باشید، که با پیهی (مقصود حدقه چشم است.) می نگرد، و با گوشتی سخن می گوید، و با استخوانی می شنود، و از شکافی نفس می کشد.

 

+ 5 مرداد ماه 98، روز شنبه:

(حکمت 7 / صدقه و بازتاب عمل در آخرت)

علی علیه السلام فرمود: صدقه دارویی است شفابخش. آنچه بندگان در دنیا می کنند در آخرت جلوی دیدگانشان خواهد بود.

 

+ 4 مرداد ماه 98، روز جمعه:

(حکمت 6 / رازداری، گشاده رویی و آشتی)

علی علیه السلام فرمود: سینه انسان خردمند صندوق راز اوست. گشاده رویی دامِ [= وسیله جلبِ] محبت، و تحمّل و بردباری گورستانِ [پوشاننده] عیب هاست. از آن حضرت نیز روایت شده که در بیان این نکته چنین فرمود: آشتی کردن پوشنده ی زشتی هاست، و کسی که از خود خشنود باشد ناخشنودانِ از وی بسیار شوند.

 

+ 3 مرداد ماه 98، روز پنج شنبه:

(حکمت 5 / دانش، ادب، اندیشه)

علی علیه السلام فرمود: دانش میراثی ارزشمند است. آداب نیکو زیورهای همیشه تازه، و اندیشه [در هر کاری] آینه ای صاف و روشن است، [که صواب و خطا را می نمایاند].

 

+ 2 مرداد ماه 98، روز چهارشنبه:

(حکمت 4 / صبر، زهد، تقوا و رضا)

علی علیه السلام فرمود: ناتوانی آفت است و شکیبایی دلیری. بی میلی به دنیا ثروت است و پرهیزکاری سپرِ [نگاهدارنده از بلا]. و حالت رضا [و خشنودی از حکم خدا] خوب همنشینی است.

 

+ 1 مرداد ماه 98، روز سه شنبه:

(حکمت 3 / بخل، ترس و فقر)

علی علیه السلام فرمود: بخل ننگ است، و ترس کمبود [و نقصان]. فقر انسان زیرک را از بیان حجت خویش لال و ناگویا می سازد، تنگدست در شهر و دیار خویش غریب و تنهاست.

 

+ 31 تیر ماه 98، روز دوشنبه:

(حکمت 2 / طمع، ذکر مشکلات خود برای دیگران و پُرگویی)

علی علیه السلام فرمود: آن که طمع را شعار خویش ساخت خودش را خوار کرد، و آن که [گرفتاری و] سختی خویش را فاش نمود به پستی و ذلت تن داد، و آن که زبانش را فرمانده ی خویش ساخت ارزش خود را کاست.

 

+ 30 تیر ماه 98، روز یکشنبه:

(حکمت 1 / شیوه ی رویارویی با فتنه ها)

علی علیه السلام فرمود: هنگام رویارویی با فتنه و آشوب [ی که طرفین نزاع در آن باطل گرایند] همچون شتربچه باش، که نه پشتی دارد که بر آن سوار شوند، و نه پستانی که از آن شیر بدوشند.