خواستگاری از تریلی
حمید آزادگان آرام به من گفت: «برایت گفتم آمده بودند برای تریلی خواستگاری؟» با تعجب گفتم: «چی؟» گفت: «امروز سه نفر آمدند پیش قاسم و گفتند این تریلی را هر قدر بگویید می خریم. بروید کارتان را انجام بدهید و برگردید. ما خریداریم؛ حتی به سه برابر قیمت!» توی دفترچه ام نوشتم: «تریلی سی ساله و اسقاطی شهرداری قم هم به آبروی امام حسین به سه برابر قیمت خریدار پیدا کرد. تازه، آن که می خواهد این قراضه را بخرد دیگر نمی خواهد کار بکشد از آن که! می خواهد نونَوارش کند و بگذارد گوشۀ گاراژ برای تبرک. یعنی ما هم به اندازۀ این تریلی مورد توجه آن که باید قرار می گیریم؟»
+ پنجره های تشنه - مهدی قزلی