کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Bookworm» ثبت شده است

۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۴۷

امام را جز امام غسل نمی دهد!

"هیچ کاری برای غسل من شروع مکن تا هنگامی که خیمه سفیدی در گوشه خانه برپا شود. آنگاه مرا با لباس هایی که بر تن دارم به خیمه ببر و در آن بگذار و بازگرد. سپس با همراهانت منتظر باشید. هنگام غسل هرگز پرده خیمه را بالا نزنی که اگر مرا ببینی هلاک خواهی شد. در آن لحظه مأمون به تو می گوید: ای هرثمه، مگر شما اعتقاد ندارید که امام را غیر امام غسل نخواهد داد؟ اکنون چه کسی علی بن موسی را غسل می دهد در حالی که پسرش در مدینه است و ما در طوس هستیم؟ تو در جواب بگو: «ما اعتقاد داریم امام را جز امام غسل نمی دهد؛ اما اگر متجاوزی اجازه غسل پدر توسط پسر را نداد امامت امام به خاطر عمل آن متجاوز باطل نمی شود. اگر امام در مدینه می ماند پسرش او را علنی غسل می داد. اکنون نیز امام مخفیانه او را غسل می دهد»."


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۴۸

زیارت

«هر کس مرا در این منزل دور زیارت کند روز قیامت در سه جا به ملاقاتش می آیم تا او را از ترس آنها رهایی بخشم: هنگام دادن نامه اعمال، هنگام عبور از صراط، هنگام محاسبه اعمال در میزان».


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۴۲

دین

همه ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده ی دنیایند. و دین بازیچه ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می شوند.»


+ فراموشان - داوود غفارزادگان

فاطمه مرتضوی نیا
۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۳۱

پیروزیِ بزرگ

دیگر خسته شده بودم. آمدم و نشستم روبه رویش. گفتم: «یادت می آید که می گفتی روزی از جنگ برمی گشتیم، هنوز عرق تنمان خشک نشده بود، پیروز شده بودیم و غنائم زیادی به چنگمان افتاده بود؟ می گفتی آن روز جوان بودی و نمی توانستی خوشحالی بی اندازه ات را پنهان کنی. و ناگاه سلمان را دیدی که صدایت می زد. رفتی به طرفش. در چهره ی تکیده اش دقیق شدی. سلمان دست بر شانه ات گذاشت و تو خنده ات را فرو خوردی. او پرسید، «خوشحالی؟» و تو گفتی، «آره... خیلی خوشحالم.» و سلمان گفت، «پیروزی بزرگی است زهیر، اما وقتی فرزند پیامبر تو را بخواند چه می کنی؟» 

این حرف ها را به یادش آوردم. چشم هایش گشاد شده بود و لب هایش می لرزید. خودش اینها را به من گفته بود؛ سال ها پیش. و گفته بود که هنوز نفهمیده منظور سلمان چیست. سرش را انداخته بود پایین. گفتم: «شاید این همان روزی باشد که سلمان گفته!» 

سر بالا آورد و با حیرت نگاهم کرد. دیگر چیزی نگفتم. بلند شدم و رفتم بیرون. خودم را سبک تر حس می کردم.


+ فراموشان - داوود غفارزادگان

فاطمه مرتضوی نیا
۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۰۶

نازل شدنِ قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: "اگر قرآن بر عجم نازل شده بود عرب به آن ایمان نمی آورد، ولی بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این خود برای عجم فضیلتی به شمار می رود. (الإیمان و الکفر، بحارالانوار، ج 1، ص 98).


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۳۴

جعده

از کرامات اوست که مرگ خود را خبر داد به دست جعده. گفت: انا اموت بالسّمّ کما مات رسول الله. (من چون رسول خدا به وسیله زهر از دنیا می روم.) 

گفتند: "چه کسی تو را مسموم می کند؟" 

گفت: امراتی جعدة بنت الاشعث بن قیس. (همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس.) 

گفتند" او را از خانه ات بیرون کن." 

گفت: "چنین کاری انجام نمی دهم، به چند جهت: اول آنکه در علم خداوند متصور است که او قاتل من است (و از قضا و قدر حتمی الهی نمی توان فرار کرد)، دوم آنکه هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم، سوم آنکه اخراج او بهانه می شود برای حملات و تهمت های ناجوانمردانه دشمنان."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۴۵

سخت تر

"سخت تر چیزی را که خدا آفریده است سنگ است و از آن سخت تر آهن است که سنگ را می شکند و سخت تر از آهن آتش است که آهن را آب کند و سخت تر از آتش آب است و سخت تر از آب ابر است و سخت تر از ابر باد است که ابر را می برد و سخت تر از باد آن فرشته است که آن را می گرداند و سخت تر از فرشته باد، فرشته مرگ است که او را می میراند و سخت تر از او خود مرگ است و سخت تر از مرگ فرمان خداست که جلوی مرگ را بگیرد."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۰۵

صلح

آورده اند بعد از بی وفایی ها که از یاران او رخ داد با معاویه صلحی بست. مردی بر او وارد شد و گفت السلام علیک یا مذل المؤمنین (سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان). قدری درنگ کرد و گفت: "اگر صلح نمی کردم یک تن از شما زنده نمی ماندید و برای من خوش تر است زیردست باشید تا آنکه یک تن از شما زنده نماند و معاویه همه را بکشد."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۵۲

نفسِ انسان

روزی مردی را نزد عمر بن خطاب آوردند، کاردی خون آلود به دست، وی را بالای سر کشته ای یافته بودند، و آن مرد همی گفت: "به خدا سوگند من او را نکشته ام و نه او را می شناسم و من با این کارد به دنبال گوسفندی که از دستم فرار کرده بود می رفتم که به این کشته برخوردم!" 

عمر دستور به قتل مرد داد که ناگهان دیگری ایستاد و گفت: "انا لله و انا الیه راجعون قاتل منم، روا نباشد کس دیگری جای من بکشند!" 

عمر از فتوا درماند و عاجز شد، علی به اشاره فتوای قضاوت از فرزندش حسن جویا شد و حسن در پاسخ گفت: «هر دوی این ها باید آزاد شوند و خونبهای مقتول از بیت المال است زیرا خدای تعالی فرموده هرکس نفس انسانی را زنده کند، گویا همه مردم را زنده کرده.»


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۴

دریایِ دانش

مردی نزد ابوبکر خلیفه رفت و گفت: "من در حال احرام چند تخم از تخم های شترمرغ را پخته و خورده ام، اکنون بگو تکلیف من چیست و چه چیزی بر من واجب است؟" 

ابوبکر نتوانست پاسخ او را بدهد، او را به عمر راهنمایی کرد. عمر نیز درمانده شد، او را عبدالرحمن راهنمایی نمود، او نیز در پاسخ مرد به گِل نشست و چون جملگی مغموم شدند و درمانده، عرب را به دریای دانش زکی، باب علم نبی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام راهنمایی کردند و چون عرب به نزد امیر آمد، حضرت به حسنین اشاره کرد و فرمود: "از این دو پسر، از هر کدام که خواستی سؤال کن!" 

حسن رو به آن مرد عرب گفت: "تو را شتری هست؟" 

عرب گفت: "آری." 

حسن گفت: "به عدد تخم های شترمرغی که خورده ای شترهای ماده را با شترهای نر جفت گیری کن و هر عدد بچه شتری که از آن دو پیدا شد، آن ها را به خانه کعبه هدیه کن!" 

امیرالمؤمنین به امتحان رو به فرزند خود گفت: "پسرم! شتران گاهی بچه می اندازند و یا بچه مرده به دنیا می آورند؟" 

حسن گفت: "پدر جان اگر شتران گاهی بچه انداخته و یا بچه مرده به دنیا می آورند، تخم مرغان نیز گاهی فاسد و بی خاصیت می شود!"


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا