نمازِ ما
حضور قلب چه سخت است
نماز ما یخچال
نماز ما بازار
نماز ما بچه
نماز ما، ای وای.
غذای من سر رفت
حضور قلب چه سخت است
میان جنگ چگونه نماز خواند حسین؟!
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
حضور قلب چه سخت است
نماز ما یخچال
نماز ما بازار
نماز ما بچه
نماز ما، ای وای.
غذای من سر رفت
حضور قلب چه سخت است
میان جنگ چگونه نماز خواند حسین؟!
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
پیامبر گله ها را گوش می کند
حسین برمی شمارد:
اول: نامه ها...
دوم: خیمه ها...
سوم: ...
بغض پیامبر می شکند
انگشتت کو؟!
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
بنویس: لب پُر تَرک و دیده خیس
بنویس: فرات لعنتی، رودِ خسیس
بنویس که این قبر حسین بن علی ست
بنویس، ولی به خط کوفی ننویس...
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
نه می گویم امام سوم را کشت
نه وارثِ عهد و بیعتِ خُم را کشت
لعنت به یزید... اهل سنت! این پَست
فرزند خلیفه ی چهارم را کشت!!!
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
انگار زمین جهنمی بی دود است
و پنجره های آسمان مسدود است
قرآن بسیار بوده بر نیزه ولی
این نسخه اش از چه روی، خون آلود است؟!
+ به خط کوفی ننویس - احسان پارسا
"وحدت، کنار گذاشتن اعتقادات یا کوتاه آمدن از اصول اعتقادی نیست. و همین طور، وحدت یکی کردن مذاهب و اعتقادات هم نیست. چراکه اگر مذاهب یکی بودند و یکی می شدند، یا اگر یکی شدن مذاهب و اعتقادات درست بود، بیعت اجباری و ماجرای کوچه و فدک و شهادت دختر رسول خدا و سقط محسن و قهر از خلفا و دفن شبانه و خانه نشینی امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، و دیگر ماجراها اتفاق نمی افتاد. از اینجا می شود دریافت که گذشتگان ما و ائمه ما بر اصول خود اصرار و پافشاری می کردند و به قیمت جان خود نیز از آن ها کوتاه نیامدند. پس وحدت، یکی شدن مذاهب نیست. منظور آن نیست که من یا شما از اعتقادات خود دست برداریم، بلکه باید در تاریخ صدر اسلام جست و جو و تحقیق کنیم و اصول حقیقی را که رسول خدا و قرآن از آن ها یاد کرده اند، پیدا کنیم و بر سر آن ها همراه و همفکر باشیم."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری
"علی بن موسی الرضا را باید دید. او امام است و امام به گفتن نمی آید. نه واژه کمک می کند و نه زبان یاری. عقل هم در این بساط، بازیچه است. از من بشنو و باور دار که امام معصوم به تعریف درنمی آید. امام معصوم را باید دید، باید تماشا کرد."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری
عمران: "هرگز زنی ندیدی که عاشقش شوی؟ زنی که حاضر شود در کومه ات با تو زندگی کند و تو مردش باشی!"
پیرمرد سری تکان می دهد و می خندد. "هرگز به چشم های هیچ زنی نگاه نکرده ام."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری
"تو شیعه ای؟"
عمران لبخند می زند. "باشم یا نباشم؟"
"بی گمان شیعه نیستی!"
"از کجا دانستی؟!"
"از آنجا که در راه خراسانی و تا دیدار علی بن موسی الرضا تنها چند روز فاصله داری و میل و رغبتی در تو نیست و راهی دیگر را می طلبی. جوان، من اگر جای تو بودم و پاهای تو را داشتم و قوّت تو در جانم بود، حتی امشب نیز اینجا نمی ماندم. تمام داشته و نداشته ام را رها می کردم و راه خراسان را در پیش می گرفتم. یک بار دیدن روی حضرت می ارزد به داشتن تمام دنیا."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری
"آیا نمی شود بر خاک بنشینم و با خدای خود، به زبان خود، سخن بگویم؟!"
پینه دوز سری تکان می دهد و تسبیح در دست می چرخاند و می گوید: "آن که تو می گویی، بسیار زیبا و پسندیده است؛ اما نامش مناجات است و دیگر، نماز نیست. نماز کلید مناجات است."
+ اقیانوس مشرق - مجید پورولی کلشتری