کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی‌ست، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام!

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۸۳ مطلب با موضوع «خُدا و اسلام» ثبت شده است

۲۷ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۰۱

نُه سفارش

عنوان می گوید: «گفتم ای اباعبدالله! مرا توصیه و سفارش فرما.»

فرمود: «تو را به نُه چیز وصیت می کنم و آن سفارش من است برای آنان که می خواهند راهی به سوی خدا بیابند و از خداوند می خواهم که تو را برای عمل به آن موفّق بدارد. سه وصیت در ریاضت و سختی دادن به نفس و سه وصیت در حلم و بردباری و سه وصیت در مورد علم.

اما آنچه در ریاضت است اینکه: بپرهیز از اینکه آنچه را اشتها نداری بخوری که حماقت و ابلهی را به ارث می گذارد و جز هنگام گرسنگی مخور. و چون خوردی حلال بخور و نام خدا را ببر و حدیث پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را بیاد آورد که فرمودند: «آدمی ظرفی را بدتر از شکم خود پُر نکرده است پس اگر چاره ای از پر کردن آن نبود یک سوم آن را برای خوردن و یک سوم آن را برای نوشیدن و یک سوم دیگر برای نفس کشیدن باشد.»

اما وصیت هایی که در مورد بردباری است: کسی که به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی تو بگو: اگر ده تا بگویی یکی هم نمی شنوی و کسی که به تو ناسزا گوید به او بگو: اگر آنچه می گویی راست است از خداوند می خواهم مرا بیامرزد و اگر دروغ می گویی از خداوند می خواهم تو را بیامرزد. و کسی که به تو وعده فحش می دهد (مثلاً می گوید تو را در فلان وقت فحش خواهم داد و رسوا خواهم کرد و...) تو به او وعده خیرخواهی و نصیحت بده (مثلاً به او بگو: من به خیر تو خواهم گفت و برای تو خوب خواهم خواست).

اما آن وصیت ها که در مورد علم است: آنچه نمی دانی از دانایان بپرس و بپرهیز از اینکه از آن ها به راه تعنّت و تجربه بپرسی (یعنی مپرس که آنها را امتحان کنی و در جواب خجل سازی) و بپرهیز از اینکه در آنچه نمی دانی به رأی و گمان خود عمل کنی و تا آنجا که می شود به احتیاط عمل کن و از فتوی و نظر دادن بگریز آن چنان که از شیر می گریزی و گردنت را پُل قرار مده که مردم از آن بگذرند...»

 

+ احکام بانوان (مطابق با فتاوی حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی)

 

(معرفیِ این کتاب، صرفا آشنایی با عنوانِ کتاب است، که مطالبِ مناسبی راجع به احکام بانوان، ساده و به صورت سؤال و جواب گردآوری شده است. همچنین با مراجعه به سایت، میتوانید سوالاتِ خود را در قسمت "ارسال استفتاء" بفرستید و پاسخ دریافت کنید!)

سایت رسمی دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی

فاطمه
۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۵۷

حقیقت بندگی

وقتی عنوان فهمید علم را تنها در حقیقت بندگی می توان یافت پرسید: «حقیقت بندگی چیست؟»

حضرت فرمودند سه چیز است:

«(اوّل) آنکه بنده خدا خود را مالک آنچه خداوند به او داده نداند چون بندگان خدا مِلکی ندارند مال را مال خدا می بینند و هر جا که او دستور فرموده صرف می کنند.

(دوّم) آن که بنده برای خود تدبیری نیندیشد (یعنی برای خدا و به امر خدا کار کند و همه چیز را به او واگذارد)

(سوم) آن که تنها سرگرم و مشغول کارهایی باشد که خداوند به آن امر فرموده و از آن بازداشته است.»

آنگاه حضرت، نتیجه این سه چیز را چنین بیان کردند: «پس چون برای خود مِلکی ندید (و مال را مال خداوند دید) خرج کردن مال در راهی که خداوند امر فرموده برای او آسان می شود. و چون تدبیر و عاقبت اندیشی کارها را به مدیر و مدبّر خود (یعنی خداوند) واگذار کرد پیش آمدها (و ناگواری ها) برای او آسان می شود. و چون به انجام امر و نهی الهی مشغول شد فرصت بحث و جدل و فخر و مباهات کردن با مردم پیدا نمی کند. پس چون بنده خدا خود را به این سه مطلب آراسته و گرامی داشت، دنیا و شیطان و خلق بر او سهل و آسان می شود، دیگر دنیا را برای بیشترخواهی و فخرفروشی نمی خواهد. و نمی خواهد آنچه نزد مردم است برای عزیز شدن و برتری بر آنان، بدست آورد. و روزهای عمر خود را بیهوده از دست نمی دهد.»

 

+ احکام بانوان (مطابق با فتاوی حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی)

 

 

(معرفیِ این کتاب، صرفا آشنایی با عنوانِ کتاب است، که مطالبِ مناسبی راجع به احکام بانوان، ساده و به صورت سؤال و جواب گردآوری شده است. همچنین با مراجعه به سایت، میتوانید سوالاتِ خود را در قسمت "ارسال استفتاء" بفرستید و پاسخ دریافت کنید!)

سایت رسمی دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی

فاطمه
۲۵ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۳۴

به تکامل رسیدن

بزرگ معلّم بشریت حضرت ختمی مرتبت «صلی الله علیه و آله و سلم» برای مؤمنی که می خواهد در مکتب وحی الهی و آموزه های اسلامی به تکامل برسد ویژگی هایی را بیان فرموده اند که به مضمون بعضی اشاره می کنیم:

«علم مؤمن بسیار و بردباری او عظیم است.

غافل را یادآوری می کند و به جاهل، علم می آموزد.

کسی که او را می آزارد از او اذیّت نمی بیند.

در آنچه به درد او نمی خورد وارد نمی شود.

کسی را در مصیبت شماتت و سرزنش نمی کند.

غیبت کسی نمی کند.

به غریبان کمک می کند.

برای یتیم پدری می نماید.

امین بر امانت ها و دور از خیانت هاست.

قلب او با تقوی است.

چون به قدرت رسد عفو و گذشت می کند (انتقام نمی گیرد).

چون وعده دهد وفا می کند.

باطل و ناحق را از دوست خود نمی پذیرد و حق را از دشمن خود ردّ (و انکار) نمی کند...»

 

+ احکام بانوان (مطابق با فتاوی حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی)

 

(معرفیِ این کتاب، صرفا آشنایی با عنوانِ کتاب است، که مطالبِ مناسبی راجع به احکام بانوان، ساده و به صورت سؤال و جواب گردآوری شده است. همچنین با مراجعه به سایت، میتوانید سوالاتِ خود را در قسمت "ارسال استفتاء" بفرستید و پاسخ دریافت کنید!)

سایت رسمی دفتر آیت الله العظمی وحید خراسانی

فاطمه
۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۲۰

پافشاری روی عقاید

گفت: «البته من این همه پافشاری تو رو روی این عقاید می فهمم. بالاخره عقاید خانواده و پدرانت این طور بوده و تو در چنین فضایی متولد شده ی. خیلی احترام برانگیزه که این طور از اونا دفاع می کنی ...»

گفتم: «اگه ایستادگی روی عقیده ای صرفاً به دلیل قدمت ارزش داشت، مطمئن باشید پیامبر هم بت پرست می بود. از این وجهی که شما گفتید خودم هیچ احترامی برای عقایدم قائل نیستم. اگه از همۀ دلایلی هم که گفتم صرف نظر کنیم، من در شخصیت ائمه، به همون اندازۀ کم که عقلم می رسه، چیزایی می بینم که نمی تونم اونا رو امام خودم ندونم. حداقل اینکه اونا آدمای بسیار خاصی بودن که قطعاً پیروی از اونا ما رو به جای اشتباهی نمی رسونه.»

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه
۱۹ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۳

غیر مسلمان و مسلمان

وقتی یه غیر مسلمون دستش رو می آره جلو براش توضیح می دم که به رغم احترام زیادی که برای طرف قائلم، به دلیل رعایت احکام دینی، امکان دست دادن ندارم. ناراحت نمی شم و طوری رفتار می کنم که طرف هم اذیت نشه. اما وقتی طرف مسلمونه و خودش با این احکام آشنایی داره و چنین کاری می کنه، واقعاً متأسف می شم.

با یه کم اخم نگاهش کردم و با لحنی جدی گفتم: «مراکشیا مسلمون ان؟»

ریاض سریع وارد ماجرا شد و چیزی به عربی به اون گفت. اون هم دستش رو کشید عقب و گفت: «بله، شکر خدا که ما مسلمونیم!»

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه
۱۸ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۴۹

وقف کردنِ زندگی برای...

استاد پرسید: «سخنرانی هروه رو گوش کردی؟»

گفتم: «بله!»

«بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضار همین قدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشویقم کردن ...»

«خیلی خوبه.»

«اما اون روز من دقیقاً برعکس حرفایی رو که امروز هروه زد ثابت کرده بودم ...»

«...»

«بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن ... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می کنه و براش همون قدر دست می زنن ...»

«...»

«حضار کارشون دست زدنه ... این تویی که باید بدونی زندگی ت رو داری وقف اثبات چی می کنی ...»

«...»

«می فهمی دخترم؟ ... این مهم ترین درس زندگی من بود.»

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه
۱۷ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۳۷

شفاعت

عمر، که تا اون موقع فقط گوش می داد، خیلی مؤدب گفت: «من یه حرفی دارم ... خیلی دیده م که شیعه ها از اماماشون چیزی طلب می کنن یا درخواست شفاعت می کنن؛ در حالی که بخشش فقط مخصوص خداست. خدا خودش گفته از من بخواید تا جوابتون رو بدم. اما شیعه ها خیلی وقتا از ائمه طلب می کنن. این از نظر اسلام اشکال داره.» سعی می کرد مؤدب صحبت کنه.

گفتم: «این کار به این معنی نیست که این افراد یا مثلاً پیامبر جایگاه خدایی دارن. شما این مسئله رو کامل متوجه نشده ید. این کار به نوعی طلب دعاست ... شما تا حالا از دوستتون نخواستید که براتون یا برای اطرافیانتون دعا کنه؟»

«چرا.»

«مسئله همینه. چطوره که از دوستتون می شه بخواید براتون دعا کنه، اما از رسول خدا نمی شه؟ به نظر شما کدوم به خدا نزدیک ترن. اگه قرار باشه خداوند حرف یکی رو قبول کنه، اون کدوم فرد خواهد بود؟ ضمن اینکه مسئلۀ درخواست شفاعت هم اتفاقاً کاملا اسلامیه. توی قرآن هم اومده که فقط بعد از اذن خداوند شفاعت کنندگان شفاعت می کنن. این یعنی واقعاً اون دنیا شفاعت کردن و شفاعت شدن موضوعیت داره.»

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه

یهو ریاض پرسید: «پس گفتید که چیزی دربارۀ حکومت عدل عمر بن خطاب نشنیده ید؛ نه؟»

گفتم: «نه، یعنی حکومت عادلانۀ معروفی که من شنیده م منسوب به عمر بن خطاب نیست.»

رشید: «پس منسوب به کیه؟»

گفتم: «حضرت علی علیه السلام.»

پرسیدم: «عمر بن خطاب چطور از دنیا رفت؟»

ریاض جواب داد: «موقع نماز صبح با شمشیر به سرش ضربه زده ان و فرقش رو شکافته ان. این رو که حتماً خبر داشتید؛ نه؟»

واویلا ... عجب اوضاعی! غیر از این مورد، دربارۀ چند تا داستان معروف تاریخی دیگه هم ازشون پرسیدم. کاشف به عمل اومد مورخان اهل سنّت خوب از خجالت خودشون دراومدن و تا تونستن به خلفا و هر چی صحابۀ مخالف ائمه ست کرامات و رشادت بزرگ و کوچیک بسته ان.

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۵۲

حذف ماجرای آتش زدن خانه...

«حتماً دربارۀ عدل عمر ابن خطاب شنیده اید.»

ریاض، انگار یهو مطلب مهمی برای گفتن یادش اومده باشه، با خوشحالی گفت: «می گن عمر ابن خطاب داشته توی یه کوچه راه می رفته که الاغی از اون کوچه رد می شه و پاش می ره توی یه چاله و می لنگه. عمر گریه می کنه و می گه خدا توی اون دنیا از من سؤال می کنه چرا در زمان تو حیوونی پاش توی یه چاله رفته و چرا اون راه چاله داشته و ...»

گفتم: «خدا از عمر ابن خطاب می پرسه که چرا در زمان تو پای یه حیوون توی چاله رفته، اما نمی پرسه چرا به دستور تو خونۀ دختر پیامبر رو آتیش زدن و چرا دختر پیامبر رو کتک زدی؟ این چه جور عدالتیه؟»

رشید، که به وضوح عصبانی شده بود، گفت: «سبحان الله! شما چیزایی به بزرگان نسبت می دید که معلوم نیست از کجا می آرید.»

گفتم: «چرا معلوم نیست؟ تا حالا که هر چی گفتم از منابع شما بود. این ماجرای بیعت گرفتن به زور از امام علی علیه السلام و آتیش زدن خونۀ دختر پیامبر رو هم که هم شیعه نقل کرده و هم سنّی. خیلی از علمای اهل سنّت بعدها سعی کردن این ماجرا رو از کتاباشون حذف کنن، اما هنوز هم می تونید اون رو توی بعضی از کتابا پیدا کنید.»

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه
۱۴ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۱

نقشه

همون طور که با مَغی حرف می زدم شامم رو می خوردم که سر و کلۀ آقایون تازه وارد پیدا شد. ابوبکر، یه مراکشی تازه وارد، و یه نفر دیگه به اسم یزید، که نفهمیدم کجایی بود، هم توی آشپزخونه بودن. اون دو تا با ورود مردان غریبه رفتن جلو و سلام و علیک کردن. با لهجۀ غیلظ و حروف حلقی عربی داد می زدن و صحبت می کرن. این به اون می گفت: «عمر ...» اون به این می گفت: «یزید ...» عمر! ... یزید! ... ابوبکر! ... یزید! ... عمر! ... و من که از حرفاشون هیچی نمی فهمیدم احساس می کردم دارن نقشه می کشن برن امام حسین علیه السلام رو بکشن!

 

+ خاطرات سفیر - نیلوفر شادمهری

فاطمه