کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۵۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخانه یاس» ثبت شده است

۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۳۹

شهرِ علم

در روز صلح حدیبیه، پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» بازوی وصی خود امیرالمؤمنین «علیه السلام» را گرفت و فرمود: «علی پیشوای نیکان و قاتل پلیدان و گناهکاران است. هر کس او را یاری کند یاری شده، و هر کس او را خوار کند خوار شده است.» سپس حضرت خطاب به جمعیت حاضر در منطقه حدیبیه با صدای بلند فرمود: «من شهر علم هستم و علی در آن است. هر کس خواستار علم است از درِ آن وارد شود.»


+ گزارش لحظه به لحظه از ماجرای صلح حدیبیه - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۴

دستورِ الهی

عمر بن خطاب به عنوان اصلی ترین معترض نزد حضرت آمد و گفت: یا رسول الله، آیا ما مسلمان نیستیم؟ فرمود: «بله». با گستاخی گفت: پس چرا ما را به این ذلت و خواری در دین مبتلا می کنی؟! پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» با اشاره به اینکه پروردگار دستور مصالحه داده فرمود: «من بنده خدا و پیام آور اویم و با دستوراتش مخالفت نخواهم کرد. همچنین خداوند به من وعده پیروزی داده و هرگز خلاف وعده عمل نمی کند.» اما عمر برای مقابله با سخن حضرت، نزد اصحاب دیگر رفت و مخالفت علنی خود را با دستور الهی اعلان کرد.


+ گزارش لحظه به لحظه از ماجرای صلح حدیبیه - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۳۸

رد کردنِ دعوت

خداوند درباره قبایلی که دعوت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را رد کردند این آیه را نازل نمود: «به زودی بازماندگان از اعراب بادیه نشین به تو می گویند: اموال و خانواده هایمان ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهی کنیم)، پس برای ما طلب آمرزش کن. آنها به زبان سخنی می گویند که در دل ندارند. بگو: چه کسی می تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هر گاه زیانی برای شما بخواهد، و یا (مانع گردد) اگر نفعی را اراده کند؟ و پروردگار آگاه است به آنچه انجام می دهید».


+ گزارش لحظه به لحظه از ماجرای صلح حدیبیه - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۳

ماهیِ بزرگ

"نوبت حفر قبر که می رسد مأمون تصمیم دارد قبر پدرش هارون را جلوتر از قبر من قرار دهد که هرگز امکان ندارد. کلنگ ها در زمین اثر نمی کند و حتی به اندازه ناخن حفر نخواهد شد. هنگامی که بر این کار پافشاری کردند و نتوانستند، به آنها بگو که من به تو دستور داده ام فقط یک ضربه کلنگ جلوی قبر هارون بزنی. با یک ضربه تو زمین گشوده می شود و قبری آماده نمایان می شود. هنگامی که قبر دیده شد آب سفیدی می جوشد و قبر پر می شود. سپس ماهیان کوچکی در قبر ظاهر می شوند. آنگاه ماهی بزرگی ظاهر می شود و ماهیان کوچک را می خورد. سپس مأمون از تو می پرسد: اینها چیست؟ از قول من به او بگو: «بنی عباس مانند ماهیان کوچک در مدت حکومت خود از مال دنیا می خورند، اما حضرت مهدی از فرزندان من – که ماهی بزرگ نشانی از اوست – هرگاه ظاهر شود بنی عباس را نابود می کند». پس از این مناظر و گفتگوها صبر کن تا ماهی بزرگ غایب شود و آب ها فرو نشیند. سپس بر قبر من پرده سفیدی کشیده می شود. در آن لحظه مرا با کسی که بدنم را داخل قبر می برد تنها گذارید که او پسرم محمد است. پس از دفن مگذار کسی برای قبرم خاک بیاورد، زیرا قبر از خود خاک می جوشاند و بسته می شود و مسطح می گردد."


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۴۷

امام را جز امام غسل نمی دهد!

"هیچ کاری برای غسل من شروع مکن تا هنگامی که خیمه سفیدی در گوشه خانه برپا شود. آنگاه مرا با لباس هایی که بر تن دارم به خیمه ببر و در آن بگذار و بازگرد. سپس با همراهانت منتظر باشید. هنگام غسل هرگز پرده خیمه را بالا نزنی که اگر مرا ببینی هلاک خواهی شد. در آن لحظه مأمون به تو می گوید: ای هرثمه، مگر شما اعتقاد ندارید که امام را غیر امام غسل نخواهد داد؟ اکنون چه کسی علی بن موسی را غسل می دهد در حالی که پسرش در مدینه است و ما در طوس هستیم؟ تو در جواب بگو: «ما اعتقاد داریم امام را جز امام غسل نمی دهد؛ اما اگر متجاوزی اجازه غسل پدر توسط پسر را نداد امامت امام به خاطر عمل آن متجاوز باطل نمی شود. اگر امام در مدینه می ماند پسرش او را علنی غسل می داد. اکنون نیز امام مخفیانه او را غسل می دهد»."


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۴۸

زیارت

«هر کس مرا در این منزل دور زیارت کند روز قیامت در سه جا به ملاقاتش می آیم تا او را از ترس آنها رهایی بخشم: هنگام دادن نامه اعمال، هنگام عبور از صراط، هنگام محاسبه اعمال در میزان».


+ گزارش لحظه به لحظه از شهادت امام رضا «علیه السلام» - محمدرضا انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۴۲

دین

همه ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده ی دنیایند. و دین بازیچه ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می شوند.»


+ فراموشان - داوود غفارزادگان

فاطمه مرتضوی نیا
۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۳۱

پیروزیِ بزرگ

دیگر خسته شده بودم. آمدم و نشستم روبه رویش. گفتم: «یادت می آید که می گفتی روزی از جنگ برمی گشتیم، هنوز عرق تنمان خشک نشده بود، پیروز شده بودیم و غنائم زیادی به چنگمان افتاده بود؟ می گفتی آن روز جوان بودی و نمی توانستی خوشحالی بی اندازه ات را پنهان کنی. و ناگاه سلمان را دیدی که صدایت می زد. رفتی به طرفش. در چهره ی تکیده اش دقیق شدی. سلمان دست بر شانه ات گذاشت و تو خنده ات را فرو خوردی. او پرسید، «خوشحالی؟» و تو گفتی، «آره... خیلی خوشحالم.» و سلمان گفت، «پیروزی بزرگی است زهیر، اما وقتی فرزند پیامبر تو را بخواند چه می کنی؟» 

این حرف ها را به یادش آوردم. چشم هایش گشاد شده بود و لب هایش می لرزید. خودش اینها را به من گفته بود؛ سال ها پیش. و گفته بود که هنوز نفهمیده منظور سلمان چیست. سرش را انداخته بود پایین. گفتم: «شاید این همان روزی باشد که سلمان گفته!» 

سر بالا آورد و با حیرت نگاهم کرد. دیگر چیزی نگفتم. بلند شدم و رفتم بیرون. خودم را سبک تر حس می کردم.


+ فراموشان - داوود غفارزادگان

فاطمه مرتضوی نیا
۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۰۶

نازل شدنِ قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: "اگر قرآن بر عجم نازل شده بود عرب به آن ایمان نمی آورد، ولی بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این خود برای عجم فضیلتی به شمار می رود. (الإیمان و الکفر، بحارالانوار، ج 1، ص 98).


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۳۴

جعده

از کرامات اوست که مرگ خود را خبر داد به دست جعده. گفت: انا اموت بالسّمّ کما مات رسول الله. (من چون رسول خدا به وسیله زهر از دنیا می روم.) 

گفتند: "چه کسی تو را مسموم می کند؟" 

گفت: امراتی جعدة بنت الاشعث بن قیس. (همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس.) 

گفتند" او را از خانه ات بیرون کن." 

گفت: "چنین کاری انجام نمی دهم، به چند جهت: اول آنکه در علم خداوند متصور است که او قاتل من است (و از قضا و قدر حتمی الهی نمی توان فرار کرد)، دوم آنکه هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم، سوم آنکه اخراج او بهانه می شود برای حملات و تهمت های ناجوانمردانه دشمنان."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا