کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۸۳ مطلب با موضوع «خُدا و اسلام» ثبت شده است

۱۱ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۰

پیامبر کسی است که...

یاد حکایت بوعلی سینا می افتم که شاگردش بهش گفت: «طبابتت خوب است و مرده زنده می کنی. ادعای پیامبری کن. کار و بارت می گیرد.»

شیخ الرئیس فردایش که صبح سردی بود، بیدارش کرد و گفت: «اذان می گویند. برو از رودخانۀ وسط همدان برایم آب بیاور.»

شاگرد گفت: «آب در حجره داریم. بی خیال.»

بوعلی روی شانه اش زد و گفت: «پیامبر کسی است که بعد هزار سال در صبح سرد همدان مؤذن روی گلدسته می رود و فقط نامش را می برد، نه منی که حتی حاضر نیستی بروی برایم آب بیاوری!»

 

+ خال سیاه عربی - حامد عسکری

فاطمه مرتضوی نیا
۱۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۰

نمازِ شکر

می روم توی نمازخانه. قرار است چهل پنجاه روز توی سفر باشیم در کشوری که مهد وهابیت است و این یعنی از مُهر برای نماز خبری نیست. از جمع جدا می شوم می روم توی نمازخانۀ ترمینال دو رکعت نماز شکر وطنی بخوانم؛ روی مُهر؛ شُکر برای اینکه توی این مدتی که خبر دادند باید بروی حج موتوری به من نزد، کسی نمرد، مریض نشدم، حقی بر گردنم ظاهراً نبود وَ وَ وَ.

 

+ خال سیاه عربی - حامد عسکری

فاطمه مرتضوی نیا
۳۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

اسلام دینِ آزادی ست!

این طور که یادم می آید از بچگی دنبال آزادی بوده ام و هستم. اصلاً یکی از دلایل اسلام آوردنم هم میل به آزادی بود. اصلی ترین دلیلم برای گرایش به اسلام این بوده که اسلام را دین آزادی دیده ام.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

خوشبختیم... اما نمیدانیم!

وقتی ایران بودم به یاد سختی هایی افتادم که برای حجاب داشتن تحمل کرده بودم. برای حجاب خیلی سختی کشیدم و بی احترامی های زیادی بهم شد. اما با تمام وجودم سعی کردم حجابم را حفظ کنم. در کشور خودم به خاطر حجاب چند باری من را بازخواست کردند با این حال حجابم را نگه داشتم. برای همین فکر می کردم چقدر خوشبختند زن هایی که توی کشوری زندگی می کنند که راحت می توانند حجاب داشته باشند. ولی وقتی به ایران آمدم و دیدم بعضی ها همین حجابی را که من برایش این قدر جنگیدم رعایت نمی کنند دلم خیلی شکست. من هفت سال در آرزوی این بودم به جایی مهاجرت کنم که بتوانم راحت و آزادانه حجاب داشته باشم و حالا که به اینجا آمده ام می بینم زنانی هستند که می خواهند آن را نداشته باشند. خیلی حیفم آمد. یاد آن ضرب المثل معروف ژاپنی افتادم که می گفت: «انسان ها دنبال آن چیزی هستند که در دستشان نیست.»

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

مستی بدونِ شراب

صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. با اینکه نزدیک ترین مسجد از آپارتمان خیلی فاصله داشت ولی صدای اذان به راحتی به گوش می رسید. انگار موجی از آرامش و نشاط دلم را پر کرد. داشتم صدای اذان را می شنیدم. آن هم از مناره ی یک مسجد. حتی در خواب هم چنین سعادتی را باور نمی کردم. با هر فراز اذان من هم خدا را به بزرگی ذکر می گفتم. به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شهادت می دادم. چقدر کیف کردم وقتی به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام شهادت دادم. مست شده بودم بدون اینکه لب به شراب زده باشم.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

بر حق بودن

شیعه ها آن قدر به بر حق بودنشان اعتماد داشتند که برایم چیزی را توضیح ندادند. گفتند خودت مطالعه کن و ببین کدام حق است. یعنی به حرف و باورشان اطمینان داشتند. نمی خواستند چیزی را وارونه جلوه بدهند. حس کردم شیعیان بیشتر مطابق قرآن حرف می زنند و آنجا بود که اولین جرقه توی دلم زده شد.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

محکم باش!

یک بار وقتی داشتم نماز می خواندم مادرم در را باز کرد و آمد داخل. چند تکه نمک آورده بود و دور بر سجاده ام گذاشتشان. بودایی ها اعتقاد دارند نمک جن و شیطان را از انسان دور می کند. مادرم فکر می کردم اسلام آوردن من کار شیطان است. فکر می کرد جن رفته توی جلدم. اینکه اطرافیانم تغییراتم را درک نمی کردند و باور نمی کردند من از روی منطق و تحقیق اسلام را پذیرفته ام و چنین واکنش های مسخره ای نشان می دادند عذاب آور بود. وقتی پدر و مادر خودت درکت نمی کنند دیگر چه توقع از بقیه. ولی اینها همه در برابر چیزی که به دست آورده بودم اهمیتی نداشت. من دیگر برای زندگی کردنم هدف داشتم، برنامه داشتم. چیزی که قبلا نداشتم. همین بهم روحیه می داد. به خودم می گفتم محکم باش آتسوکو. کم نیاور... خم نشو. خدا تو را می بیند. خدا از تو حمایت می کند. پس مقاومت کن. خدا یاری ات می کند.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰

لالایی

با اینکه از قرآن چیزی نمی فهمیدم و معنایش را متوجه نمی شدم همین صوت تنها برایم عین لالایی بود. آرامم می کرد. هر وقت به فکر خودکشی می افتادم کافی بود هندزفری را فرو کنم توی گوشم و قرآن را پلی کنم. همان موقع آرامش سر تا پایم را فرا می گرفت. به یک عالم دیگر می رفتم. حس پوچی درونم از بین می رفت. احساس قدرت می کردم. انگار پشتوانه ای داشته باشم.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۶

دینِ دست نخورده

یکی از زیبایی های اسلام که چشمم را گرفت دست نخورده بودن اسلام بود. مسیحی ها خودشان می دانند و قبول دارند دینشان تحریف شده. بودایی ها هم همین طور. بوداییت این قدر تحریف شده که الآن انوع و اقسامی پیدا کرده. بوداییت ژاپنی، بوداییت چینی، بوداییت تایلندی و... بودا قبل از مرگش به شاگردانش سفارش کرده بود از من مجسمه ای نسازید، ولی الآن هرجا بروید از بودا مجسمه ای گذاشته اند. هر کدامش هم یک شکلی است. ولی اسلام این طور نیست. بسیاری از سنت های اسلام همان چیزی است که زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم بود. مسلمان ها همان طوری نماز می خوانند که پیامبر نماز می خواند. همان طوری وضو می گیرند که پیامبر وضو می گرفت. متن قرآن همان چیزی است که بر پیامبر نازل شد و این خیلی زیباست.

 

+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی

فاطمه مرتضوی نیا

هفته های گذشته زیاد به دیدن امام جماعت مسجد رفت. نسخه ای از قرآن را گرفته بود و آن را در خانۀ والدینش گذاشته و هر بار چند صفحه از آن را می خواند. بعد دنبال معنایشان می گشت و به آن ها فکر می کرد و همیشه با این کار حسی غریب تمام وجودش را تسخیر می کرد. نگاهش به مسائل تغییر کرده و تفکرش نسبت به اسلام دگرگون شده بود تا جایی که این موضوع تماما ذهنش را به خود مشغول کرد و بخش زیادی از گرایش های آن را تغییر داد. اوایل متوجه نبود تا چه حد تحت تأثیر قرآن و آموخته هایش از امام قرار می گیرد اما آن شب ناگهان به خودش آمد و دید به بهشت و جهنم و حساب و کتاب فکر می کند. برای اولین بار از زاویۀ جدیدی به موضوع فکر کرد چون چنین عقایدی در دین یهود وجود نداشت. حتی این عقاید را «افکار انجیلی» جعلی و بدون پایه و اساس می دانست، ولی باز هم به نظرش عاقلانه نبود انسان بیهوده خلق شود و بیهوده بمیرد و بابت کارهایی که کرده مجازات نشود یا برای عباداتش پاداش نگیرد. سرنوشت انسان نمی تواند عدم باشد!

 

+ آن دختر یهودی - خوله حمدی - اسماء خواجه زاده

فاطمه مرتضوی نیا