العفو
زن ها اشاره کردند که دعواشان کنم. خودم هم درگیرشان بودم. دوست داشتم شب های قدر را بروم تنگِ دیواری، جای ساکت و خلوتی بنشینم، سرم توی گریبانم باشد و کسی کاری به کارم نداشته باشد. کسی نداند من زن کدام آقام. حالا آنجا، کنارم نشسته بودند و فضا را از شب قدر دور کرده بودند. هرچه می کردم دلم دنبال جوشن نمی رفت.
وقتی زن ها دیدند که تذکرهای چشم و ابرویی فایده ندارد، پیغام و پسغام ها شروع شد که «به زن آقا بگید این ورپریده ها رو ساکت کنه. خدا قهرش می آد. اینا نمی فهمن امشب چه شبیه، زن آقا که می فهمه.»
بهشان نگاه کردم. به زن ها گفتم: «چی کارشون دارید؟ اگه ما هم مثل اینا توی یه سال گذشته هیچ گناهی نکرده بودیم، امشب حالمون خوب بود.»
خدا را بعد از قسم به چهارده جگرگوشه اش، به آن ها قسم دادم:
الهی، به آینه هایی که در کنارم نشسته اند، العفو!
+ زن آقا - زهرا کاردانی