کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۲۵

وصلت

بهمن گفت: "می دانی من اگر دختری داشتم دوست داشتم با چه کسی وصلت کند؟ با کسی که متّقی و با ایمان باشد؛ چون اگر او را دوست داشته باشد، به او احترام می گذارد و اگر از او نفرت داشته باشد، به او ظلم نمی کند."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۳۱

زینت در پیشگاهِ خدا

وقتی نماز بهمن تمام شد. هرمز با تمسخر حرص آلودی گفت: "برای خدایت خودت را آراستی؟ چه گفتی؟ چه شنیدی؟" 

بهمن خیلی آرام گفت: "روزی حسن بن علی را هنگام نماز دیدم. او بهترین جامه های خود را وقت نماز می پوشید، کسی علت را پرسید، گفت: خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد. خود را در پیشگاه الهی زینت می کنم که خداوند فرموده با زینت های خود در مساجد حاضر شوید."


+ عشق در برابر عشق - امید کوره چی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۵۱

بیعت

بیعت یک برنامه ی اجتماعی برای رسمیت دادن به حکومت یک حاکم و به معنای اعلام پذیرفتن او و تسلیم در برابر اوست. جلوه ی ظاهری بیعت دست در دست حاکم گذاشتن و فشردن دست اوست، و در پس این پرده ی ظاهری عهد و پیمان ها و گواهی های متعددی است که بیعت کننده به آنها تعهّد می نماید. درباره ی حضرت ولی عصر «صلوات الله علیه» بخاطر عدم حضور حضرت به بیعت زبانی اکتفا شده، و ما با اقرارهایی که در پیشگاه حضرتش می نماییم در واقع دست بیعت با او میدهیم. این بیعت در دو مورد به صورت عملی نیز دستور داده شده است: یکی در دعای عهد است که در آخر دعا سه بار با دست راست به پای راست میزنیم و میگوییم: «العجل العجل، یا مولای یا صاحب الزمان» و دیگری در دعای زمان غیبت است که پس از دعا دست راست را بر کف دست چپ میزنیم و گوئی با آن حضرت دست بیعت میدهیم.


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۱۲

منتقم

هنوز صدای شکستن استخوان های پهلوی زهرا «سلام الله علیها» از پشت در خانه به گوش میرسد. هنوز گریه بلند علی «علیه السلام» کنار بدن مجروح فاطمه «سلام الله علیها» طنین انداز است. هنوز جنازه ی تیر باران شده و مسموم امام مجتبی «علیه السلام» روی دست های شیعه است. و هنوز صدای شیون زینب کبری «سلام الله علیها» و دختران حسین «علیه السلام» دلها را پاره پاره میکند. هنوز ندای مظلوم کربلا از حلقوم بریده شنیده میشود و علی اصغر به روی دست پدر بال میزند .. و این همه منتقم آل محمد «علیه السلام» را صدا میزنند.


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۲۱

آخرین یادگار

آخرین یادگار غدیر، پرچم «من کنت مولاه ..» را بر دوش میکشد و یاور و ناصر می طلبد!


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۳۰

صبور باشم!

خدایا! به من صبر عنایت کن تا در آنچه مؤخر داشته ای عجله را دوست نداشته باشم، و در آنچه تعجیل میفرمایی تأخیر را دوست نداشته باشم. درباره ی آنچه پنهان کرده ای آشکار شدن را و درباره ی آنچه کتمان کرده ای جستجو را دوست نداشته باشم. در تدبیر تو بحث نکنم و نگویم: «چرا؟» و «چگونه؟» و «چرا ولیّ امر ظاهر نمیشود، درحالیکه زمین از ستم پر شده؟» بلکه همه امورم را به تو بسپارم.


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۶:۴۶

گِرِه

باید معتقد بود که مشکل انسانها گرهی نیست که قابل گشایش نباشد، ولی آنقدر پیچیده شده که جز به دست یداللهی گشوده نخواهد شد، و این پیچیدگی به دست گروهی به وجود آمده که در مقابل ذات الهی قد عَلَم کردند و مردم را به مقابله با ولایت الهی و فرامین ربوبی کشاندند. از زمان حضرت آدم «علیه السلام» قابیل گِرهی در مقابل خط مستقیم ایجاد کرد و از آن روز هر کس – با اهداف سوء یا جاهلانه – گِره هایی بر آن افزود تا امروز که میراثی شامل تمام گِره های آدمیت بر جای مانده است.


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۰۹

نفرین و لعنت

نفرین و لعنت حربه ی مؤمنی است که قدرت ظاهری برای غلبه بر دشمن ندارد. این است که چون دستش بر دشمن غالب نیست، با روح و جانش از او اظهار تنفر می کند، و به خدا و پیامبر و مولایش اعلام میکند که من از آنان بیزارم!


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۳۳

سخت است!

بر من سخت است که همه ی مردم را ببینم و تو دیده نشوی، و حتی کوچکترین نَفَسی و صدایی از تو نشنوم! بر من سخت است که بلایا بدون من تو را احاطه کند و ناله و شکایتی از من به تو نرسد! بر من سخت است که جز تو همه کس پاسخ مرا بلند یا آهسته بدهد! بر من سخت است که بر تو گریه کنم در حالی که مردم تو را خوار کنند! بر من سخت است که بر تو بگذرد آنچه بر مردم نمی گذرد ..!


+ صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم - محمدباقر انصاری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۰۹

واویلا!

هر کسی در دل تاریکی؛ یارش را یاد می کرد. یاری دیگر نمانده بود. فقط باری بود، یاری نبود. تویِ خانه یِ امامِ غریب؛ جز او دلداری نبود. فانوس ها خاموش. زنبوری ها خاموش. بَرق بَرقِ علا، روی گنبد طلا. تویِ تاریکی یِ جفا. نگام کن خدا. یا ضامن آهو. پشت در قزاق ها ایستادن. با تیر و مسلسل و تفنگ. واویلا!


+ پاریس، پاریس - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا