کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید مهدی شجاعی» ثبت شده است

۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۱۰

آب بریز اسماء!

آب بریز اسماء! کاش آبی بود که آتش این دل سوخته را خاموش می کرد، ای اشک بیا! بیا که اینجاست جای گریستن. فرشتگان که به قدر من فاطمه را نمی شناسند، به اندازۀ من با فاطمه دوست نبودند، مثل من دل در گروی عشق فاطمه نداشتند، ضجه می زنند، مویه می کنند، تو سزاوارتری برای گریستن ای علی! که فاطمه فاطمۀ تو بوده است... ای وای این تورم بازو از چیست؟.. این همان حکایت جگرسوز تازیانه و بازوست. خلایق باید سجده کنند به این همه حلم، به این همه صبوری. فاطمه! گفتی بدنت را از روی لباس بشویم؟ برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظۀ این دل خسته را کردی؟ نازنین! چشم اگر کبودی را نبیند، دست که التهاب و تورم را لمس می کند.

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۵۳

امامِ زمان

امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه ی زمین بگریزد؟! قلب کسی در دست امام زمانش باشد و قابض ارواح بتواند جان او را بستاند؟ نمی شود.


+ پدر، عشق و پسر - سیّد مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۷ بهمن ۹۷ ، ۰۸:۱۹

چه خوب که نبودی لیلا!

چه خوب شد که نبودی لیلا! کدام جان می توانست مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ بگذار از زینب چیزی نگویم. یاد او تمام رگ های مرا به آتش می کشد. تو می خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم هایش را به اشک چشم بشویی؟ ببین لیلا؟ تو می خواستی چه کنی که زینب برای این دسته گل ها نکرد؟ به اشک چشم تمامی مادران سوگند که تو هم اگر در کربلا بودی باز همه می گفتند، مادر این جوان زینب است. اما بگویم؟ بگذار بگویم لیلا! جانم فدای عظمت زینب. با گفتن این کلام اگر قرار است جانم آتش بگیرد، بگیرد. در کربلا می گفتند که آیا این دو نوجوان، عون و محمد، این خواهرزاده های حسین، مادر ندارند؟ چرا هیچ زنی مشایعتشان نمی کند؟ چرا هیچ مادری صورت نمی خراشد؟ چرا هیچ زنی زمین را با ناخن هایش نمی خراشد؟ چرا هیچ زنی شیون و هلهله نمی کند؟ خاک زمین را به آسمان نمی پاشد؟ چرا حسین تنها مشایعت کننده ی این دو نوجوان است؟! فقط همین قدر بگویم که زینب با علی اکبر کاری کرد که حسین پا به میدان گذاشت و میان این دو آغوش مفارقت انداخت.


+ پدر، عشق و پسر - سیّد مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۲

حرّ

پیوستن حرّ بن یزید ریاحی به امام در آن برهوت حقیقت و غربت معنویت، یک آیه بود در اثبات حقانیت اسلام.


+ پدر، عشق و پسر - سیّد مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا