کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت فاطمه» ثبت شده است

۱۰ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۷

عینِ حضور

پدر هنوز در کار تغسیل و تدفین پیامبر بود که از بیرون در صدای الله اکبر آمد. پدر مبهوت از عباس پرسید: «عمو معنی این تکبیر چیست؟»

عباس گفت: «یعنی آنچه نباید بشود شده است.» آنچه پدر کرد، غفلت و غیبت نبود، عین حضور بود. در آن لحظه هر که پیش پیامبر نبود، غایب بود. غیبت و حضور نسبی است. وقتی که دین خدا بر زمین مانده است، با دین و در کنار دین بودن حضور است. هر که نباشد، دچار وسوسه و دسیسه می شود. کسی که چراغ و در کنار چراغ است که راه را گم نمی کند. ماه باید در آسمان باشد و از خورشید نور بگیرد، به خاطر کرم شب تابی که نباید خود را به زمین برساند.

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا

اگر تو فاطمه نبودی با آن عظمت دست نیافتنی و من هم حسن نبودم با این قلب رقیق و دلِ شکستنی، باز هم سفارش تو مادر – گریه نکردن – عملی نبود. اگر من تنها یک فرزند بودم – هر فرزندی – و تو تنها یک مادر بودی – هر مادری – در حال ارتحال، باز هم به دل نمی شد گفت که نسوز و به چشم نمی شد گفت که آرام بگیر و اشک مریز. چه رسد به این که تو فقط یک مادر نیستی، تو فاطمه ای!

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۸ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۳

برترین چیز برای زن

یادم نمی رود آن روز را که رسول خدا در مسجد و در میان اصحاب، از ما سؤال کرد: «برترین چیز برای زن چیست؟»

و ما همه ماندیم. حتی من که متصل به منزل وحی بودم ماندم، آمدم از تو سؤال کردم و پاسخ ترا پیش پیامبر بردم. «بهترین چیز برای زن آن است که نه مردی او را ببیند و نه او مردی را.»

پیامبر به فراست دریافت که این کشف، کشف من نیست، کشف فاطمی است. گفت: «این پاسخ از آن کیست؟»

گفتم: «دخترتان فاطمه.»

با تبسمی ملیح فرمود: «حقا که پارۀ تن من است.» فاطمه جان! آنچه از دست من رفته است، پارۀ تن رسول الله است. حضور تو مرهمی بود بر جراحت فقدان رسول. اما... اکنون من این همه تنهایی را به کجا ببرم؟

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۷ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۱

شیرین ترین خواب

پیامبر شبانه می بایست از مکه هجرت می کرد، در آن زمان که چهل کافر قداره بند دور تا دور خانۀ او را در محاصره داشتند و چهل شمشیر خون آشام لحظه می شمردند تا خون او را به تساوی میان خویش، تقسیم کنند. پیامبر، ایثارگری می طلبید تا در جای خویش بخواباند و کفار را ناکام بگذارد. آن ایثارمنش هیچکس جز پدر شما، علی بن ابیطالب نمی توانست باشد، وقتی پیامبر به او اشارت فرمود و از او نظر خواست. او نپرسید: «من چه می شوم؟»

عرضه داشت: «شما به سلامت می مانید؟»

پیامبر فرمود: «آری، پسرعموی گرامی ام.» و وقتی دل ما، از هول و اضطراب، قرار نداشت، علی شیرین ترین خواب عمرش را آن شب به رختخواب پیامبر، هدیه کرد.

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۶ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۰

رازِ آفرینشِ زن

عزیزدلم! خدا تو را چند روزی به زمینیان امانت داد تا بدانند که راز آفرینش زن چیست؟ و رمز خلقت زن در کجاست؟ و اوج عروج آدمی تا چه پایه بلند است. می دانم، می دانم دخترم که زمینیان با امانت خدا چه کردند، می دانم که چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، می دانم که پارۀ تن من را چگونه آزردند، می دانم، می دانم، بیا! فقط بیا و خستگی این عمر زجرآلوده را از تن بگیر!

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۵ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۱۲

فاطمه

یک بار عایشه گفت: «چرا اینقدر فاطمه را می بویی؟ چرا اینقدر فاطمه را می بوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می گیری؟»

گفتم: «خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت می شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضای من در گروی رضای فاطمه است، رضای خدا در گروی رضای فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضای فاطمه بهشت خدا.» فاطمه جان! خاطر تو را نه فقط بدین خاطر می خواهم که تو دختر منی، تو سیّدۀ زنان عالمیانی، تو برترین زن عالمی، خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق می ورزد.

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۱۰

آب بریز اسماء!

آب بریز اسماء! کاش آبی بود که آتش این دل سوخته را خاموش می کرد، ای اشک بیا! بیا که اینجاست جای گریستن. فرشتگان که به قدر من فاطمه را نمی شناسند، به اندازۀ من با فاطمه دوست نبودند، مثل من دل در گروی عشق فاطمه نداشتند، ضجه می زنند، مویه می کنند، تو سزاوارتری برای گریستن ای علی! که فاطمه فاطمۀ تو بوده است... ای وای این تورم بازو از چیست؟.. این همان حکایت جگرسوز تازیانه و بازوست. خلایق باید سجده کنند به این همه حلم، به این همه صبوری. فاطمه! گفتی بدنت را از روی لباس بشویم؟ برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظۀ این دل خسته را کردی؟ نازنین! چشم اگر کبودی را نبیند، دست که التهاب و تورم را لمس می کند.

 

+ کشتی پهلو گرفته - سید مهدی شجاعی

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۶

لایق

حقیقت همین است که اگر خداوند،

امیرالمؤمنین را خلق نکرده بود،

در تمام تاریخ بشریت – هرگز – هیچ کسی،

لایق همسری برای فاطمه نبود.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۵۸

وحدت یعنی...

مردی غریبه با چهره ای پنهان به میان جمعیّت آمد و گفت: «بگو مگو و اختلاف را کنار بگذارید.

وحدت مسلمانان را خراب نکنید. 

چه فرقی می کند که علی خلیفه باشد یا ابوبکر؟! 

به فکر اتحاد مسلمانان باشید. 

نگذارید مسلمانان پراکنده و فرقه فرقه شوند!»

مرد دیگری گفت: «چه می گویی؟! وحدت یعنی جمع شدن دور علی، 

وحدت یعنی همدردی با فاطمه، 

وحدت یعنی همان خطبه غدیر،

وحدت یعنی احترام به دستور خدا و اطاعت کردن از علی!» 

مرد دیگری گفت: «یادم هست که رسول خدا گفت که علی راه هدایت است.» 

دیگری گفت: «آری. رسول خدا گفت علی «صراط المستقیم» است.» 

پیرمردی با تعجب گفت: «پس چرا ابوبکر انتخاب شده؟! ابوبکر که خودش در غدیرخم بود و دید که رسول خدا دست علی را بالا برد! چگونه ابوبکر این اتفاق بزرگ و مهم را فراموش کرده؟!» 

کسی جوابی برای این سؤال نداشت.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۴ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۵۶

بی خبری

در مذهب شیعه «بی خبری» قابل پذیرش نیست!

بی خبری از گرسنگی همسایه

بی خبری از اندوه یک مؤمن

بی خبری از انسانی که بیمار شده

بی خبری از خویشاوندان

و البته بزرگ ترین بی خبری، 

بی خبری نسبت به امامان معصوم است.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا