معجزه ی پیامبر
ابوالحسن، سکوت که می نشیند، باز رو به رأس الجالوت: «چه دلیلی داری بر نبوت موسی بن عمران؟»
«پیامبر ما موسی، معجزاتی آورد که پیش از او پیامبری نیاورده بود؛ که دریا شکافت و عصایش ماری عظیم می شد و از سنگ چشمه می جوشاند و دستش در سینه می برد و نورانی بیرون می آورد...»
ابوالحسن به تأیید سر تکان می دهد: «پس هر آن که معجزه ای بیاورد و دیگران عاجز بمانند، تصدیقش بر شما واجب می شود!»
رأس الجالوت هنوز انجام کلام ابوالحسن نمی داند و پر تردید: «نه... همه نه! فقط معجزاتی شبیه موسی بن عمران...»
ابوالحسن به لبخندی: «پس چگونه پیامبران قبل از موسی را تصدیق می کنید در حالی که معجزاتی شبیه او نداشتند؟»
رأس الجالوت بی پاسخ می ماند، آنقدر که ابوالحسن ادامه می دهد: «پیامبران پیش از موسی را تصدیق کردید، به معجزاتی که شبیه معجزات موسی نبود و چگونه است که عیسی بن مریم را که بعد از موسی آمد و چنان می کرد که مردمان عاجز از انجامش، تصدیق نمی کنید؟ که مرده زنده می کرد و کور، بینا و از گل پرنده ای می ساخت و در آن می دمید و به اذن خداوند جان می گرفت...»
رأس الجالوت فقط نگاه می کند و با کلام آخر ابوالحسن از میدان می رود: «و چنین است نبوت پیامبر ما محمد امین هم – سلام و درود خدا بر او – که بی تعلیم و آموختن، کتابی آورد که احوال انبیاء پیشین و سرگذشت گذشتگان و آیندگان تا قیامت در آن است...»
+ به بلندای آن ردا - سید علی شجاعی