محکم باش!
یک بار وقتی داشتم نماز می خواندم مادرم در را باز کرد و آمد داخل. چند تکه نمک آورده بود و دور بر سجاده ام گذاشتشان. بودایی ها اعتقاد دارند نمک جن و شیطان را از انسان دور می کند. مادرم فکر می کردم اسلام آوردن من کار شیطان است. فکر می کرد جن رفته توی جلدم. اینکه اطرافیانم تغییراتم را درک نمی کردند و باور نمی کردند من از روی منطق و تحقیق اسلام را پذیرفته ام و چنین واکنش های مسخره ای نشان می دادند عذاب آور بود. وقتی پدر و مادر خودت درکت نمی کنند دیگر چه توقع از بقیه. ولی اینها همه در برابر چیزی که به دست آورده بودم اهمیتی نداشت. من دیگر برای زندگی کردنم هدف داشتم، برنامه داشتم. چیزی که قبلا نداشتم. همین بهم روحیه می داد. به خودم می گفتم محکم باش آتسوکو. کم نیاور... خم نشو. خدا تو را می بیند. خدا از تو حمایت می کند. پس مقاومت کن. خدا یاری ات می کند.
+ تولد در توکیو - به کوشش حامد علی بیگی