کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتشارات به نشر» ثبت شده است

۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۴

علاجِ درد

فاضل گفت: «آن کسی که در قدمگاه حدیثش را شنیدی، فقط او می تواند علاجی برای درد ما بدهد، فقط او.»
جیران گفت: «اگر بدانم بهبود می یابی، تا چین هم خواهم رفت، چه رسد به مرو!»
«اگر در شفا دادن او شک به دل داری، نرو.»

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری
 

فاطمه مرتضوی نیا
۰۳ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۳

مولا

انسانی که مولا و سرپرست دارد، ابتدا باید حال خود را به او عرضه کند.

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۲ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۲

شیعیان

مولا فرمود: «شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم امر و نهی ما باشند، گفتار ما را سرلوحۀ زندگی در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر که چنین نباشد، از ما نیست.»

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۰۱ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۰

انسان بودن

انسان ها به کار و پیشۀ خود شناخته نمی شوند؛ انسان را انسان بودنش معنا می کند. اگر آن گوهر را از او بگیرند، وسیله است، همچون داسی و بیلی و کلنگی.

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۳۰ دی ۰۰ ، ۰۸:۳۶

عشق جیست؟!

«زکریا، زکریا، زکریا.»
«عاشقش هستی که این گونه نامش را تکرار می کنی. انکار نکن.»
«عشق چیست؟ دیده ای؟ چشیده ای؟»
«من نمی دانم؛ اما دیده ام که عده ای از خواب و خوراک و دنیا می بُرند، خلاصه می شوند در انسانی دیگر. تمام خواسته شان در دنیا، خلاصه می شود در لبخند و رضایت آن دیگری. اما تنها دیده ام. خود نمی دانم عشق چیست.»
«اگر می دانستی، انسان می شدی و خاک نشین.»

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۹ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۲

برکتِ زندگی

«تمام برکت زندگی ما، از همان زمان که به دنیا آمده ام تا کنون، از دوستیِ این خاندان است. از همان زمان که حرف زدن آموخته ام، به جای پدر و مادر گفتن، به من آموخته اند که بگویم علی، بگویم فاطمه. ما اگر نام خود را از یاد ببریم، نام ایشان را از یاد نمی بریم.»

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۸ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۱

غم و افسردگی

وفا گفت: «زود آمدی، مدینه بیمار ندارد دیگر؟!»
زکریا در دل گفت: «بیمار همیشه هست، مارها و عقرب ها مدام می گزند و مردمان را بر زمین می زنند، تیفوس و سفلیس و وبا در میان بادیه نشین ها مدام ظاهر می شود و ریشه شان را می خشکاند؛ اما خدا نکند غم و افسردگی بر دامان خانۀ طبیب بنشیند.»

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری
 

فاطمه مرتضوی نیا
۲۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۵۹

عاشقِ ولیّ خود بودن

مگر همه یک جور و یک شکل هستند؟
مگر همه باید به یک شکل عاشق، ولیّ خود باشند؟
عده ای عقب هستند. آن ها که عاشق اند، در جلو می ایستند، بعضی در وسط، میانه، وای از میانه!
وای از اینکه در میانه بمانی!
اگر جلو باشی، دست آن را که عقب افتاده، می توانی بگیری و بیاوری اش جلو. جلو ببری اش. حرف بزنی با او. نصیحت و وصیتش کنی؛ اما آن که وسط است، هیچ وقت نه می خواهد عقب بماند، نه جلو برود.

 

+ آبی ها (کتاب دوم) - سعید تشکری
 

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۸

کارِ درست

آن چه درست است را باید انجام دهیم نه آن چه اکثریت به آن فکر می کنند.

 

+ آبی ها (کتاب اول) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۷

مؤمن و دروغ

مؤمن و دروغ یک جا جمع نمی شوند.

 

+ آبی ها (کتاب اول) - سعید تشکری

فاطمه مرتضوی نیا