کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتشارات عهد مانا» ثبت شده است

۲۷ آبان ۹۸ ، ۱۷:۲۷

پیاده روی اربعین

پیاده روی زیارت اربعین شد یک آیین؛ آیینی که در آن مهم نیست تو غریبه ای یا آشنا، که اصلاً غریبه ای وجود ندارد. همۀ ما یک مولا داریم و دل خوشیم به یک نگاه مولا و آموخته ایم که هر جا غریبه ای نباشد و دل ها به هم گره بخورد، حتماً نگاه مولا هست. حالا دیگر حتی مهم نیست تو از کدام کشور می آیی؟ دوست بوده ای یا دشمن؟ مهم این است که همۀ ما رو به یک مقصد داریم. پس دیگر دشمنی وجود ندارد. هر چه هست محبت است و همدلی.

 

+ موکب آمستردام - بهزاد دانشگر

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ آبان ۹۸ ، ۱۸:۱۶

زیارت امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کسی که به قصد زیارت امام حسین علیه السلام از منزلش خارج شود، اگر پیاده باشد خداوند بابت هر قدمش یک حسنه می نویسد و یک گناه از او محو می کند. وقتی به حرم می رسد، خداوند او را جزء صالحان برگزیده می نویسند. وقتی مناسکش تمام می شود، خداوند نام او را جزء فائزان و رستگاران می نویسند. وقتی می خواهد بازگردد، فرشتۀ الهی در مقابلش قرار می گیرد و می گوید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به شما سلام می رساند و مژده می دهد عملت را از سر بگیر که تمام گناهان گذشته ات بخشیده شده است.»

 

+ موکب آمستردام - بهزاد دانشگر

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ آبان ۹۸ ، ۰۸:۳۲

زیارتِ پیاده

در تاریخ و فرهنگ شیعه، زیارتِ پیاده یکی از شکل های سفر بوده که نشان دهندۀ شوق و اشتیاق سالک است. گاه در برخی از روایات تأکید شده که حتی اگر پایی نداشتی، بر روی دو زانو یا با کشیدن سینه هایت روی زمین به سمت امامت حرکت کن.

 

+ موکب آمستردام - بهزاد دانشگر

فاطمه مرتضوی نیا
۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۶

لایق

حقیقت همین است که اگر خداوند،

امیرالمؤمنین را خلق نکرده بود،

در تمام تاریخ بشریت – هرگز – هیچ کسی،

لایق همسری برای فاطمه نبود.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۵ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۵۸

وحدت یعنی...

مردی غریبه با چهره ای پنهان به میان جمعیّت آمد و گفت: «بگو مگو و اختلاف را کنار بگذارید.

وحدت مسلمانان را خراب نکنید. 

چه فرقی می کند که علی خلیفه باشد یا ابوبکر؟! 

به فکر اتحاد مسلمانان باشید. 

نگذارید مسلمانان پراکنده و فرقه فرقه شوند!»

مرد دیگری گفت: «چه می گویی؟! وحدت یعنی جمع شدن دور علی، 

وحدت یعنی همدردی با فاطمه، 

وحدت یعنی همان خطبه غدیر،

وحدت یعنی احترام به دستور خدا و اطاعت کردن از علی!» 

مرد دیگری گفت: «یادم هست که رسول خدا گفت که علی راه هدایت است.» 

دیگری گفت: «آری. رسول خدا گفت علی «صراط المستقیم» است.» 

پیرمردی با تعجب گفت: «پس چرا ابوبکر انتخاب شده؟! ابوبکر که خودش در غدیرخم بود و دید که رسول خدا دست علی را بالا برد! چگونه ابوبکر این اتفاق بزرگ و مهم را فراموش کرده؟!» 

کسی جوابی برای این سؤال نداشت.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۴ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۵۶

بی خبری

در مذهب شیعه «بی خبری» قابل پذیرش نیست!

بی خبری از گرسنگی همسایه

بی خبری از اندوه یک مؤمن

بی خبری از انسانی که بیمار شده

بی خبری از خویشاوندان

و البته بزرگ ترین بی خبری، 

بی خبری نسبت به امامان معصوم است.

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۳ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۸

چگونه...؟!

آخر چگونه ممکن است دختر پیامبری را کتک بزنند، 

و باقی مسلمانان سکوت کنند؟!

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۲۴

در کجای دنیا...؟!

چه کسی میخ در را به سینه ایشان فرو کرد؟! 

چه کسی به ایشان سیلی زد؟! 

چه کسی با لگد ایشان را زد؟! 

مگر حضرت فاطمه باردار نبودند؟! 

مگر نوزاد معصومی در شکم نداشتند؟! 

در کجای دنیا زن بارداری را ظالمانه کتک می زنند؟!

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۲۱ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۳۰

دنیا تکان نخورد...

مادری را کتک زدند، دنیا تکان نخورد! 
خانه ای را آتش زدند، دنیا تکان نخورد!

 

+ خانه ای را آتش زدند - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا
۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۴

دستِ خدا

«چرا رسول خدا در غدیر قرآن را بالا نبُرد؟! چرا دست علی را بالا برد؟!» 

کسی حرفی برای گفتن نداشت. رسول ادامه داد: «دست علی بالا رفت، چون دستِ علی دستِ قرآن است. دستِ علی دستِ خداست. دستِ علی دستِ هدایت است. کسی که دست علی را با طناب ببندد، انگار دستِ هدایتِ خدا را با طناب بسته! و این همان کلام رسول خداست که فرمودند علی مع الحق والحق مع علی.» 

شیخ مالک گفت: «دستِ خدا؟! آیا این تعبیر کفر نیست؟!» 

رسول گفت: «این تعبیری است که خلیفه دوّم برای امیرالمؤمنین به کار برده است. در حج جوانی برای زنی مزاحمت ایجاد کرد و امام علی او را دید و با ضربه ای او را از زنِ بیچاره دور کرد. جوان با گستاخی رفت پیشِ خلیفه دوّم و ماجرا را تعریف کرد و گفت: علی مرا با کتک از خانه خدا دور کرده است. خلیفه دوّم گفت: چشم خدا تو را دید و دستِ خدا تو را زد.» 


+ فرشته ای در برهوت - مجید پورولی کلشتری

فاطمه مرتضوی نیا