کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
۰۳ دی ۹۸ ، ۱۰:۰۰

آینه

به سویشان هجوم بردم و فریاد زدم: «آن زن زانی را به یاد دارید؟»

و آستین کاهنی را که از برابرم می گریخت، گرفتم. گفتم: «قصدتان چه بود؟ آیا او از آزمون های پیشین تان سربلند بیرون نیامده بود که او را به امتحانی دیگر برخاستید؟»

گفت: «تصور ما بر این بود که اگر او را آزاد کند، مخالف آیین موسی عمل کرده، پس نزد ما گناهکار است، و اگر او را کیفر دهد، مخالف تعلیمات خود عمل کرده، زیرا او به مهربانی بشارت می داد.»

آستینش را رها کردم. گفتم: «و خود به دامی افتاد که برای او نهاده بودید.»

گفت: «گفتیم: استاد ما این زن را در حال زنا دستگیر کرده ایم. موسی دستور سنگباران چنین زنی را داده است. نظر تو چیست؟ او خم شد و با نوک انگشت خویش دایره ای بر زمین رسم کرد که به آیینه ای بدل شد. گفت: این آیینه گناهان شما را می نمایاند. آن کس که از برابر آینه گذشت و آینه از گناهانش کدر نشد، حق دارد اولین سنگ را به سوی این زن پرتاب کند...»

گفتم: «و شما از آینه ای که او بر زمین رسم کرد، گریختید، زیرا می دانستید آن آینه تیرگی دلتان را بر یکدیگر آشکار خواهد کرد.» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی