۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۹
برگ هایِ زردِ ازگیل هایِ برگِ جهان
ننه ترلان حتماً از بغل کردن زانوهایت چیزی فهمیده است که با دستان بزرگ و حنازده اش بغلت می کند و می گوید: «دلم روشنه دختر، کلی برای مادرت دعا کردم، خدا خودش شفای همۀ شیعیان رو بده!»
کاش شفای دل تو را هم می دادند و می دانستی چرا گاهی بی خیال آن دنیا می شوی و گاهی غمبرک این دنیا را می گیری! «یعنی خدا حرف همۀ بنده های باگناه و بی گناه شو گوش می کنه و اونا رو می بخشه؟»
«پس چی؟ فکر کردی خدا با کسی شوخی داره دختر؟ وقتی خودش گفته نماز بخون و برای پدر و مادرت احسان بکن، یعنی چی؟ یعنی تو یه خوبی بکن و ببین اون چطور گناهات رو مثل برگ های زرد ازگیل های تو برگ جهان می ریزه پایین!»
+ ماهی ها پرواز می کنند - مریم بصیری