۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۰
تب و تابِ ملاقات
مهران همان وقتی که او را آن طور از خود بیخود و مدهوش پیدا کرده بود، خودش تا آخر داستان را خوانده بود. وقتی دید رفیقش کمی آرام شده شروع کرد به صحبت: «آقا سید همیشه می گه اگر دیدن فی نفسه موضوعیت داشت، شمر هم امام حسین (علیه السلام) رو می دید، اما عاقبت چه کار کرد؟ نشست روی سینه مبارک و سر از تن امام زمانش جدا کرد. اما اویس قرن با همه شیفتگی و بی قراری اش تا آخر عمرِ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نتونست ایشون رو ببینه، ولی وقتی دندون مبارک حضرت توی جنگ احد شکسته شد، اویس هم دندون درد گرفت.»
مهران که نگاه چشم های سرخش را دوخته بود بهش، آهسته گفت: «می دونم...، اما آدم عاشق بی تاب ملاقاته...»
+ مثل شیشه مثل سفال - نرگس فرجاد امین