۰۹ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۶
شیعه های غریب
تبسم خیلی وقت است یک تاکسی کرایه کرده است و منتظر شماست. منتظر ننه ترلانی که مدام در تاکسی می پرسد پس کی می رسید؛ و همین که می رسید با دیدن مسجد و ردیف جامُهری آن خوش خوشانش شده و یک دل سیر نماز می خواند. ماجرای تراکتور هم گویا یادش می رود که می گوید بعد چند روز، نمازش حسابی چسبیده و حس نماز خواندن در امام زاده اسماعیل برایش زنده شده است. وقتی هم که در حیاط مسجد یک لیوان چای صلواتی و بسته ای کوچک نذری از خرماهای نخلستان جنب مسجد را می دهند دستش، چشمان ریزش هم باز می شود و می گوید کاش آن جا نزدیک بود و هر روز می رفتید پیش شیعه های غریب.
+ ماهی ها پرواز می کنند - مریم بصیری