۱۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۰
مثل شیشه مثل سفال
«انتظار، سخت ترین امتحانیه که خداوند توی این دنیا از بنده هاش می گیره.»
قاشق را توی کاسه آش رها کرده بود و نگاه کرده بود به فاصله بین چشم های استادش. آقا سید که گره میان ابروهایش پر رنگ شده بود، ادامه داد: «فرمودن که توی این امتحان بعضی ها می شکنن مثل شکستن شیشه، می شه دوباره ذوبشون کرد و شکلشون داد، درست مثل روز اول؛ اما بعضی می شکنن مثل شکستن سفال! دیگه هرگز مثل روز اولشون نمی شن...»
و او احساس کرده بود توی دلش می لرزد. آقا سید چند لحظه سکوت کرده بود و بعد حرفش را این طور تمام کرده بود: «حواست باشه پسر من؛ عاشقی که منتظر بودن رو بلد نباشه، عشقش به فنا می ره!»
و او از بین محاسن جوگندمی استادش لبخندی کم رنگ را تشخیص داده بود.
+ مثل شیشه مثل سفال - نرگس فرجاد امین