۰۴ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۰۰
آشوبِ دورِ ضریح
اگر به حق آویزانی و از حق می خوری، گاه باید عتاب بچشی. بگرد ببین عتاب این باغ کجاست؟ روی نقش متین کاشی ها؟ روی گردی ساکت گنبد؟ کنار حوض و شارشار فواره ها؟ روی برج ساعت، در تیک تاک ها؟ این جاها نیست. اینان نوازشگرند. به سان مرمرهای کف صحن لیزند و به سان پر کبوترها نرم. عتاب در مرکز است. نزدیک شو به هسته ی باغ. به آن ضریح نقره. هان. عتاب آن جاست. آن جا هیچ خادمی نیست. لگد می خوری. تنه می خوری. نفست بند می آید. چشم شورش است. دست و پا رها کن بسپار خودت را به آشوب دور ضریح.
+ سلطان طوس - مرتضا کربلایی لو