باغِ خراسان
در خراسان باغی هست، به جبرانِ خشکی و خشنی زمین آن جا. یک باغِ باغ با درخت های تنه مرمر و شاخه های آینه آینه. که سرهای شاخه ها در آسمان به هم رسیده. آینه در دلِ آینه رفته و نورها را شکانده. درخت های آهن اند نه روییده در جنگل شمال، که در طوس. سایه پسندند و سرِ شاخه هاشان به هم جوش می خورد. شاخه می جهانند تا با دیگران، با شاخه های درخت همسایه، جوش بخورند. و بس که سفت اند چوب شان آهن است. بلکه مرمر. تنه های درختان باغ استوانه نیست. چهارگوش است. چنان که بر هر بَرش یک یا چندتایی زائر می توانند بنشینند یا ایستاده تکیه بدهند. تنها خدا می داند که آن آینه های برگ برگ چندین بار یک لاخِ نور را باز می تابانند. از چهره ی هم دیگر می گیرند و دوباره می پاشند به همو. یا دیگری. فقط خدا می داند که خود نورآشناست. که خود فروغان فروغ است.
+ سلطان طوس - مرتضا کربلایی لو