کتابخانه یاس 📚

درباره بلاگ
کتابخانه یاس 📚

"کتابخانه یاس" بریده هایی است، از کتاب هایِ خوبی که خوانده ام! (ممکن است با تمامِ عقائدی که در کتابی عنوان میشود، موافق نباشم! و صرفا به دلیلِ خوب بودنِ اکثرِ مطالبِ کتاب، آن را معرفی کنم!)

+ من مسئولیتی در قبالِ تفکر و عقیده ی نویسندگان، خارج از دنیای کتاب ها ندارم!

آیدی اینستاگرام: fatemeh.mortazavinia

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
۱۷ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۰

بی وفایان

«چگونه می اندیشید یابن رسول الله؟»

امام آهی می کشد که اشک می دود به چشمانم: «گفتمت... این جماعت با بهتر از من وفا نکردند، او که علی بود و جان رسول و برادر و وصی اش... با من چگونه وفا کنند؟»

بغضم را فرو می خورم: «جنگ چه می شود؟ بدون سپاه و چنین تنها؟»

امام نامه ها را کناری می زند: «ما جنگ آغاز نکردیم که طالب ادامه قتال باشیم، به قصد دفاع خروج کردیم...»

«اما حق شماست خلافت و حکومت و...»

امام پای زخم خورده را کنار نامه ها پیش می آورد: «پدرم را هم همین حق بود عدی، اما چون یاوری نیافت، سکوت اختیار کرد... اگر چه خار در چشم و استخوان در گلو... چگونه به جنگ شویم با سپاهی که جنگ نمی خواهد؟»

محکم و بی تردید می گویم: «ما که هستیم، اگر چه کم و بسیار هم کم...»

لبخندی به چهره امام می آید: «نتیجه جنگ و ستیز ما، که بسیار اندکیم، در برابر بی شمار شام چه خواهد بود؟ از دست دادن همین اندکی که شمایید و بازماندگان اصحاب پدرم علی و...»

غمی به ناگاه میان کلام امام: «و ریختن خون همه شیعیان ما... افزون که معاویه از این جنگ، بیش از حکومت عراق می خواهد و... نمی دهیمش...»

 

+ حاء. سین. نون - سید علی شجاعی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی