خواستگاری
رسول به عبدالحمید نگاه کرد و گفت: «برای حضرتِ فاطمه هم خیلی ها رفتند خواستگاری. شما که تاریخ خوانده اید باید بدانید که جنابِ خلیفه اوّل و خلیفه دوّم هم جزو آن خواستگارها بودند.»
عبدالحمید سری تکان داد و گفت: «بله. خوانده ام.»
رسول گفت: «امّا رسول خدا دخترش فاطمه را به آن دو نفر نداد. سرانجام حضرتِ فاطمه نصیب امام علی علیه السلام شد. شاید چون رسول خدا هم دخترش را داده به کسی که با خودش هم عقیده و هم کیش باشد! و نخواسته آدمی که از عقیده و کیش او نیست را به دامادی بگیرد.»
عبدالحمید اصلا انتظار این حرف را نداشت. اخم هایش رفت توی هم و گفت: «حالا این ها چه ربطی داشت به موضوعِ حرفِ ما؟»
رسول گفت: «توی روایات آمده است که همسرِ حضرتِ فاطمه را خودِ خدا انتخاب کرده است. یعنی آن هایی که برای خواستگاری آمدند و رد شدند، در اصل توسّطِ خود خدا جوابِ رد شنیده اند. و اگر امام علی انتخاب شده، این انتخاب در اصل انتخابِ خدا بوده.»
عبدالحمید سری تکان داد و چیزی نگفت. از حاضرجوابی رسول چندان خوشش نیامده بود، امّا حرف رسول هم حرفی نبود که بشود ساده و بی تفاوت از کنارش گذشت.
+ فرشته ای در برهوت - مجید پورولی کلشتری